-
رنگ چشمت آبی و مویت ولی کاکل زری
13 - اسفندماه - 1394 18:51
چادرت لبنانی و چشمان من هم آذری تا نبینم موی تو گیسو کنی در روسری دختر ایران زمین ای شعبه از حور و پری رنگ چشمت آبی و مویت ولی کاکل زری زیر چادر دزدکی بر من نگاهی می کنی من اسیرت گشته ام با این نگاه آخری خاور نزدیک و دور درگیر جنگی تازه شد آن زمانی که کنی بر من نگاهی سرسری آرزویم این شده ای دختر ایران زمین قلب تو در...
-
حسرت دیدن تو تا به ابد با من بود
13 - اسفندماه - 1394 12:22
قلب من عاشق آن چهره ی خندان تو شد دیده ام مات تو در جذبه ی چشمان تو شد غزل چشم تو در قلب من افتاد و سپس دل من شاعر آن چشم غزلخوان تو شد عابری خسته در آن کوچه مهرت بودم دل من رهگذر مهر خیابان تو شد پر کشیدی به خدا بس که خدا تنها بود رفتنت سوی خدا قسمت پایان تو شد حسرت دیدن تو تا به ابد با من بود غصه های دل من از غم...
-
همیشه آخر قصه، کلاغی زشت و تنهایم
12 - اسفندماه - 1394 19:10
میان باغ زیبایی، کلاغی زشت و تنهایم غریب و خسته و تنها، میان برف و سرمایم مرا می راند از مردم، همیشه سنگ دشنامی همیشه مجرمی بودم، که در تبعید و صحرایم سیاه و زشت و تنهایم، دلم از غصه سرشار است که بین این همه آواز، چرا بد بوده آوایم؟ شبی از درد تنهایی، صدا کردم خدایم را که ای محبوب بی همتا، چرا من زنده اینجایم؟ همیشه...
-
نگاهم خیس و بارانی، به آن تصویر پایانی
12 - اسفندماه - 1394 18:40
تو نزدیکی به احساسم، شبیه آن رگِ گردن شده حالم ز اندوهت، شبیه حس جان کندن زمانی که تو می رفتی، نگاهت مانده بر قلبم به یادم مانده تصویرت، شبیه آخرین شیون میان عشق تو ماندم، نه راهی سوی تو دارم شبیه حس سربازی، میان جنگ با دشمن به گندمزار احساسم، تو با آن چشم زیبایت به قلبم می زند عشقت، شبیه آتش و خرمن نگاهم خیس و...
-
گرد پیری بر دلت در وقت تنهایی نشست
12 - اسفندماه - 1394 18:18
می روم اما بدان قلب تو هم خواهد شکست عاقبت این مرغ غم بر شانه ات خواهد نشست ناگهان با برق چشمش می شوی شیداترین می روی اما دلت از آن نگاه خواهد شکست می شوی آواره اش با قلب زخمی از غمش تار و پود قلب تو با عشق او از هم گسست می رسد روزی ببینی یار تو در یک شبی زیر باران با رقیبت از بَرَت او رفته است آن زمانی حس کنی اندوه...
-
خدا نخواست که تو بمانی برای من
12 - اسفندماه - 1394 12:42
خدا نخواست که تو بمانی برای من غمگین کند ز غمت جهانی برای من با تو میخواستم که بخوانم نماز عشق عشقت نماز بود و تو اذانی برای من من بندری غریبم و تو یک شهر ازدحام من مثل بوشهر و تو تهرانی برای من در حسرت باران به دلش بوده آن کویر من مثل آن کویرم و تو بارانی برای من چرا نشد قسمت که تو باشی برای من شاید خدا نخواست تو...
-
پشت در یار بیاید نیمه شب در بزند
11 - اسفندماه - 1394 12:21
شده یک شب به دلت عشق کسی سر بزند ؟ یا دلت از غم او سوی کسی پر بزند؟ در خیالت یهویی سایه یارت برسد پشت در او برسد از غم تو در بزند؟ شده از عشق کسی سر به بیابان بنهی؟ یا دلت از غم او مثل کبوتر بزند؟ پیش چشمت یهویی ماه شبت محو شود در دلت درد و غمش غصه ی بدتر بزند شده از غصه او قلب و دلت یخ بزند وسط شرجی و دم سردی آذر...
-
قهوه ام مثل شبم بی تو سیاه و کدر است
10 - اسفندماه - 1394 18:20
رد چشمان تو بر قهوه این فنجان است از غمت در ته فنجان همه جا باران است چشم تو با عشوه اش در ته فنجان من است اینچنین در قهوه ام اندوه تو پنهان است یک نفر در کافه ها تنها نشسته با غمت صحنه اش غمگین ترین حالت این تهران است قهوه ام مثل شبم بی تو سیاه و کدر است ماه چشمان تو درقهوه ی من تابان است تلخی این قهوه ام از غصه های...
-
نهاده فاصله تشدید، به روی درد من بی تو
9 - اسفندماه - 1394 18:12
به یادت بودم و هستم، در این شبهای تنهایی تو کردی عاشقم بانو، تو با آن چشم لیلایی چه زیبا می شود دریا، درون چشم زیبایت برای این دل خسته، خودت هم مثل دریایی بخواب آسوده بانویم، در این شب ها تنهایی سپردم باد صحراها، بخواند بر تو لالایی همیشه آرزویم بود، به روی ساحل بوشهر کنارت بر لب ساحل، بنوشم اندکی چایی نهاده فاصله...
-
وقت است که لطفی کنی و مو بگشایی
8 - اسفندماه - 1394 17:56
تا کی تو به هوای دل من باز نیایی من از که بپرسم که بداند تو کجایی من منتظرت بودم و پایان شده عمرم آخر که مرا می کشد این درد جدایی خواهی بشوی مرهم این قلب مریضم باید که کمی روی خوشت را بنمایی وقتی که مرا دیدی و یک گوشه نشستی گفتم به خودم در دل خود عاشق مایی از شوق تماشای تو با موی سیاهت وقت است که لطفی کنی و مو بگشایی...
-
که در صندوق هر رایم، تو تنها انتخابی تو
7 - اسفندماه - 1394 12:48
برای رای و احساسم، تو تنها انتخابی تو میان این همه تشویش، به دور از التهابی تو همیشه رای تو بالاست، میان قلب و احساسم که در صندوق آرایم، همیشه خوش حسابی تو میان این نظام دل، تو بودی رای من ای عشق تو با جمهوری چشمت، به قلبم انقلابی تو میان عقل و احساسم، برایت می شود دعوا برای پرسش عقلم، تو در قلبم جوابی تو چه فرقی دارد...
-
هنوزم گوشه ی قلبم تو را من دوست می دارم
7 - اسفندماه - 1394 11:57
هنوزم گوشه ی قلبم تو را من دوست می دارم که من هم مثل باران ها به پایت گریه می بارم بیا گاهی به رویایم که من دلتنگ دیدارم که از تعبیر آن رویا ببین هر لحظه بیدارم اگر آیی به خواب من ببوسم شهد لب هایت کمی هم بذز عشقت را میان سینه می کارم پزشکم گفته باید من فراموشت کنم دیگر که مخفی می کنم عشقت دقیقا پشت افکارم عزیزم بین...
-
در جوانی مثل پیری قامتم اما خم است
6 - اسفندماه - 1394 14:51
فکر من از رفتنت بی تو همیشه درهم است در هجوم خنده ها در لحظه هایم یک غم است بین شادی های مردم در دلم می خواهمت درد من در سینه ام در بین مردم مبهم است پازل احساس من بی تو همیشه ناقص است حس من گوید که آنجا در دلم چیزی کم است کاش بودی تا که درمانی شوی بر درد من بودنت بر زخم من مانند دارو مرهم است زیر باران بی تو بودن این...
-
شرجی داغ جنوب بر قلب من افتاده است
6 - اسفندماه - 1394 13:39
روز اول دیدمت گفتم همین یار من است این غزل تنها کمی از حس من بر آن زن است دیدمت من بار اول در همین اسفند سرد این همه اندوه من تنها برای گفتن است بر لبت سیگار بهمن در دلم یک ماه تیر مثل آن سیگار تو آتش به قلبم روشن است ناگهان بر قلب من یک شعله از چشمت چکید آن نگاه گرم تو چون آتشی بر خرمن است شرجی داغ جنوب بر قلب من...
-
پشت این چراغ تنهایی رفته ام به حالت اغما
28 - بهمنماه - 1394 08:04
پشت یک چراغ دلتنگی ناگهان تو می شوی پیدا اشک من درون چشمانم می شود شبیه باران ها پشت دریای چشم زیبایت شهر عشق من بنا گشته رنگ زیبای آن دو چشمانت رنگ آن مثل آبی دریا بین ازحام این خیابان ها پشت آن چراغ تنهایی خیره ام به آن دو چشمانت با غم چشم تو شدم تنها از غم نگاه زیبایت خیس باران شده خیابان ها از غمت درون چشمانم مثل...
-
تا به نزدیکت رسم جان نذر گامت می کنم
19 - بهمنماه - 1394 18:06
در خیابانی شلوغ از دل سلامت می کنم قلب خود را در خزان آنجا به نامت می کنم زل به چشمت می زنم مانند صیدی بر شکار مثل یک آهو ببین دل را به دامت می کنم می زنی بر روی من لبخند زیبایی عزیز با همان لبخند تو دل را به کامت می کنم می روی با هر قدم نزدیک من در کوچه ها تا به نزدیکت رسم جان نذر گامت می کنم می رسی نزدیک من اما شدی...
-
آب سنگین دلم از چشم من خارج شده
18 - بهمنماه - 1394 12:03
اندکی سویم بیا با قلب من بازی نکن در دلم با چشم خود مرداد اهوازی نکن عاشقانه زل بزن بر عشق زیبایم عزیز با نگاه عاشقت با من هوسبازی نکن روسری را وا نکن با موی خود بازی نکن موی خود را در هوا آنجا رهاسازی نکن آب سنگین دلم از چشم من خارج شده با نگاه نافذت عشقم غنی سازی نکن از غمت در قلب من یک انقلابی می شود با غم چشمان...
-
خیس باران شد دلم از غصه ات در زیر چتر
17 - بهمنماه - 1394 18:17
از نگاه نافذت عشقت شده مانند بحر تو همان شاه دلی و این دلم مانند قصر با نگاه خسته ات در قلب تهران بزرگ غم به قلبم میزند مانند دل در جمعه عصر حبس چشمانت شدم با غصه هایت در دلم در کف چشمان تو من می شوم در بند و حصر خیس از غم می شوم بی تو در این باران سرد خیس باران شد دلم از غصه ات در زیر چتر شهره ی مردم شدم از عشق...
-
با غمی از رفتنش چشمان خود نم می کنی
17 - بهمنماه - 1394 12:45
فکر کن با خنده اش اندوه خود کم می کنی یا که در موهای او انگشت خود گم می کنی می نشینی در برش بر چشم او زل می زنی چای خود را پیش او با عشق خود دم می کنی با لبی خندان و خوش او هم نگاهت می کند از لب خندان او با خود تبسم می کنی ناگهان او از برت با زنگ ساعت می رود با غمی از رفتنش چشمان خود نم می کنی می رسد صبحی که از اندوه...
-
به خوابم آمدی یک شب زمانی که پریشانم
16 - بهمنماه - 1394 17:52
تو رفتی و جهان من ز چشمان تو خالی شد ز داغ ان نگاه تو دلم آشفته حالی شد دو چشمت شرجی بوشهر زمانی که تو غمگینی دو چشمانم ز اندوهت چو بارانِ شمالی شد به زیر پای تو افتاد دل و احساس زیبایم به زیر آن قدم هایت دلم هم مثل قالی شد به خوابم آمدی یک شب زمانی که پریشانم دلم از شهد رویایت دچار خوش خیالی شد غمت را من نوشتم که...
-
ز دست غصه ات شاعر شدم من
16 - بهمنماه - 1394 17:16
اگر چه مهر تو در عمق جان است ولی عمرم ز اندوهت خزان است غمت در قلب من یکی دوتا نیست که دردت در دلم هر جا عیان است ز دست غصه ات شاعر شدم من که از دردت دلم هم ناتوان است ز برق آن نگاهت وقت رفتن دو چشمم گریه هایش بی امان است ز داغ سینه ام با گریه فریاد غمی در عمق احساسم نهان است "محمدصادق رزمی"
-
در عالم برزخ بشوم من به تو محرم
15 - بهمنماه - 1394 18:08
عزیزم تو کجایی که دلم یخ زده از غم بی تو همه جا سرد و خزان است عزیزم از یاد تو پر شد همه جا در دل این شهر یادت به دلم می زند هر ثانیه، هر دم اینجا همه دیوانه آن موی سیاه اند مویت همه را عاشق خود کرد و مرا هم از داغ تو قلبم شده مرداد جنوبی آتش شده ام از غم تو مثل جهنم یک عاقد و یک شاهدو یک مجلس ساده در عالم برزخ بشوم...
-
بودی دل و دینم تو و آن چشم سیاهت
15 - بهمنماه - 1394 11:55
دانم که مرا برده ای از یاد عزیزم قلبم شده از یاد تو آباد عزیزم حالا که مرا برده ای از یاد عزیزم احسنت به تو دست مریزاد عزیزم ویران شده ام از غم آن عشق قشنگت آوار غمت بر دلم افتاد عزیزم آزادی من در قفس عشق تو بوده اینگونه شوم از قفس آزاد عزیزم بودی دل و دینم تو و آن چشم سیاهت دادی دل و دینم همه بر باد عزیزم من پیر شدم...
-
کجایی تا ببینی که دلم وا مانده در کارت
14 - بهمنماه - 1394 17:57
کجایی تا ببینی که، دلم وا مانده در کارت بیا تا بوسه بنشانم، بر آن لب های تبدارت خمیده قامتم از غم، ز اندوه و پریشانی به زیر بار غم هایت، مرا خم کرده آوارت تو رفتی و شدم بی تو، پر از درد و گرفتاری کجایی تا ببینی که، شدم تبدار و بیمارت کشیده قلب یک عاشق، همان پرگار زیبایت یقینا عاشقت بوده، که مستت گشته پرگارت من و...
-
می زنی با چشم خود خنجر به احساسِ دلم
14 - بهمنماه - 1394 12:11
بی تو دیگر می رسم کمتر به احساسِ دلم می شوم بی اعتنا آخر به احساسِ دلم ارتش موهای تو فاتح شده بر قلب من می کشی با موی خود لشگر به احساسِ دلم من که مشتاقم به تو حتی ببین در خواب خود اندکی در خواب من بنگر به احساسِ دلم بس که هر شب با خودم نالیده ام از درد تو عاقبت شک می کند مادر به احساسِ دلم زل به چشمانم زدی در کهنه...
-
مرگم شده آن روز که، از پیش دلبر رفته ام
13 - بهمنماه - 1394 17:41
مواظب خودت بمان، حالا که دیگر رفته ام شور تو را دارد دلم، وقتی به محشر رفته ام کافر شدم از عشق تو، با قبله چشمان تو حالا به دوزخ می روم، وقتی که کافر رفته ام خنجر شده تنهایی ام، بر سینه ی قلبم زند شاید بفهمی یک زمان، از زخم خنجر رفته ام عمر و جوانی ام همه، در حسرتت پایان شده بنگر ببین از غصه ات، خوار و محقر رفته ام در...
-
دو چشمم از غمت باران، در این اوقات تنهایی
13 - بهمنماه - 1394 12:24
در این سرمای بهمن ماه، هوایت کرده ام بانو تو را من بین باران ها، صدایت کرده ام بانو هنوزم من وفادارم، به آن چشمان زیبایت به یادت با دل و جانم، وفایت کرده ام بانو دو چشمم از غمت باران، در این اوقات تنهایی که از عمق دلم گریه، برایت کرده ام بانو نوشتم من به نام تو، پیامی را به یاهویم که ارسالش زدم آنرا، به جایت کرده ام...
-
بعد از تو دیگر گریه را، من زیر باران می کنم
12 - بهمنماه - 1394 17:49
لب های زیبای تو را، با بوسه مهمان می کنم آن درد دوری از تو را، درسینه پنهان می کنم قلبم شده بی تاب تو، بیمار چشمانت شدم این قلب بی تابم فقط، با غصه درمان می کنم از رفتنت ابری شده، این آسمان شهرمان من آسمان را از غمت، با دیده گریان می کنم عرش خدا از اشک من، لرزان شده در آسمان بعد از تو دیگر گریه را، من زیر باران می کنم...
-
بی تو درگیر توام، با تو گرفتار تو ام
12 - بهمنماه - 1394 12:06
من تو را می خواهمت، مانند باران در خزان خسته ام از زندگی، از بوی تهران در خزان بی تو درگیر توام، با تو گرفتار تو ام مثل یک برگی شدم، افتان و خیزان در خزان با تو در سرمای دی، مانند مردادم عزیز گر که باشی می شوم، با تو بهاران در خزان مرد تنهایت منم، حالا که دیگر رفته ای رفتی و حالا شدم، غمگین و ویران در خزان مثل یک...
-
بی تو در تنهایی ام من مثل عابر بوده ام
11 - بهمنماه - 1394 17:25
بی تو در تنهایی ام، من مثل عابر بوده ام از غمت در خاطرم، آن مرد شاعر بوده ام در کلاس عاشقی، استاد من چشمان توست در کلاس درس تو، در صحنه حاضر بوده ام گم شدم در جاده ها من در پی چشمان تو در پی چشمان تو، من یک مسافر بوده ام حضرت حافظ تو را در قرن هشتم دیده بود من ولی از بخت بد با تو معاصر بوده ام خط کشی های خیابان ، خش...