-
عاقبت می بوسمت در عالم رویا ولی
9 - دیماه - 1394 17:11
می نشینم گوشه ای از غصه ات تنها ولی تا ابد از عشق تو دیوانه ام اینجا ولی هر شبم در خواب من می آیی می بوسی ام می شوی تنها فقط در خواب من پیدا ولی هر چه کوشش می کنم تا غصه ات پنهان کنم می شود از چشم من اندوه تو افشا ولی گر بجنبد عشق تو وقتی که پیر و خسته ام می شوم در پیری ام از عشق تو رسوا ولی از غمت بیمارم و می سوزم از...
-
شبیه اصفهان و زنده رودش
5 - دیماه - 1394 17:05
غمت در قلب من نصف جهان است که یارم دختری در اصفهان است شبیه زنده رود و پشت سدش غمی در پشت چشمانم نهان است محمدصادق رزمی
-
دوره گردی می زدش آهنگ غم در کوچه ها
3 - دیماه - 1394 16:33
یک شبی تصویر تو در حوض آب افتاده بود قلب من با عکس تو در آن هوا خو کرده بود دوره گردی می زدش آهنگ غم در کوچه ها با نوایش چشم من از غصه ات باریده بود زل به عکست می زدم با آن نوای دوره گرد همزمان با درد من آهنگ غمگین خوانده بود یاد چشمانت بخیر در لحظه های رفتنت با غم چشمان تو احساس من هم مرده بود عکس مهتاب و غمت در آن...
-
شده غمگین تر از پاییز همین دی ماه بارانی
2 - دیماه - 1394 16:51
تو هم پیش آمده شاید، به دردش مبتلا باشی ز دست غربت و باران، تو هم مانند ما باشی شبی غمگین و بارانی، به دی ماه زمستانی به یاد عشق خود گاهی، تو هم سوی خدا باشی نگاهت خیره بر عکسی، که داری یادگار از او تو از بی تابی ات شاید، به دردم آشنا باشی به یادت آمده شاید، دو چشمش موقع رفتن تو هم شاید شبیه من، ز آن یارت جدا باشی به...
-
هر جا بروم از غم تو آن شب یلداست
29 - آذرماه - 1394 16:52
از دوری تو در دل من ناله هویدا ست روزی که نباشی به دلم روز مباداست باید که بسوزم ز غمت چون عسلویه هر جا بروم در دل من عشق تو پیداست می سازم و می سوزم و از عشق تو مستم هر شب ز غمت در دل من یک شب یلداست یک دانه انار است دلم در غم پاییز پاییز تو بودی و دلم عاشق و شیداست یلدا شده موهای تو در امشب و هر شب تا روز قیامت همه...
-
شب یلدا
27 - آذرماه - 1394 10:56
دل کندن از چشم سیاه تو چه دشوار شده چون شب شده گیسوی تو بر چهره پدیدار شده امشب شده پاییز به پایان همه جا اول دی ماه برفی که زمستان شده در کوچه چو آوار شده در شهر و خیابان ز شبش سرد و سپید است از برف زمستانی دی کوچه سپیدار شده امشب شده موهای تو مانند شب اول دی ماه انگار که گیسوی تو هر ثانیه تکرار شده یلدا شده امشب که...
-
کارم شده ای کوه که از غصه ببارم
26 - آذرماه - 1394 17:15
من ابر شدم تا زغمت سیر ببارم حالا که به دستان تو افتاده گذارم باید برسم سوی همان دشت و بیابان مانع شده این کوه که باران بسپارم باران زدم و داد زدم مثل همان رعد رد می شوم از کوه ببین باد سوارم مانع شده این کوه ولی مساله ای نیست من با وزش باد شده چاره ی کارم در ابر دلم پر شده از غصه و اندوه باید که ببارم ز غمت چاره...
-
دیر آمدی ای عشق من، حالا که من خوابیده ام
25 - آذرماه - 1394 17:41
با خود تصور می کنم، بر من نگاهی می کنی از عمق احساس و دلت، گاهی تو آهی می کنی باران تندی می شود از عشقِ تو در این جهان در زیر باران با غمت، من را چو ماهی می کنی بودم به دنبال رُخت ،من چون غباری در رَهَت من را ز درد و غصه ات، چون گرد راهی می کنی افتاده ام در چاه عشق مانند یوسف در چهی اما مرا با درد خود تنها به چاهی می...
-
حال من در این قفس را نمیداند کسی
24 - آذرماه - 1394 10:39
بلبلی غمگینم و در این قفس تنها شدم با غم آزادی ام درقلب خود احصا شدم لانه ام در گوشه ی باغ بزرگی بوده است از غم آن روزگاران در قفس شیدا شدم در بهاران و خزان دلخوش به باران بوده ام از غمش حالا ببین در حسرت صحرا شدم ای خدا بنگر مرا آن بال پروازم شکست در قفس زندانم و من مرغک مینا شدم نغمه هایم پر شده از غصه و اندوه من...
-
زیر باران در خزان عاشق ترینم سال ها
23 - آذرماه - 1394 18:24
من که با اندوه تو عاشق ترینم سال ها در ره چشمان تو لایق ترینم سال ها چشم تو داروی درد قلب بیمارم شده من پی داروی آن حاذق ترینم سال ها در جهانی که همه در راه خود بی راهه اند من همیشه در رهت صادق ترینم سال ها غرقِ دریا شد ز غم هر کس که سویت آمده من که در بحر غمت قایق ترینم سال ها نم نم بارانی و دلتنگی و چشمان تو زیر...
-
پاییزم و با یک نسیم تنهای تنها می شوم
23 - آذرماه - 1394 16:59
در کوچه ها از درد تو یک لحظه تنها می شوم با غصه ات مانند باد راهی به صحرا می شوم یا رب ببین مانند تو تنها شدم در این جهان در بین مردم از غمت تنهای دنیا می شوم دریا به من زل می زند وقتی نگاهش می کنم من هم شبیه یک غروب غرق تماشا می شوم یک زخم کهنه در دلم هر شب مرا دق می دهد هر شب ز دردش در دلم بی تاب و شیدا می شوم همچون...
-
کاش بودی تا کمی تعبیر خوابم می شدی
23 - آذرماه - 1394 11:20
خواب دیدم آمدی، خوابم چراغان می شود از قدم هایت ببین این کوچه باران می شود جفت من حالا تویی حالا که خوابم آمدی نیمه ام حالا تویی این قصه امکان می شود عاقبت این فاصله در بین ما کمتر شده با لب خندان تو این غصه پایان می شود آمدم چیزی بگویم از غم و بی تابی ام از نگاه گرم تو غم ها که ویران می شود ناگهان تصویر تو در خواب من...
-
سرشاز غمیم ما همه از دهه ی شصت
22 - آذرماه - 1394 18:02
پر بود دلش از غم و غصه دهه ی شصت خون شد دل من از غم قصه دهه ی شصت از داغ هزاران گل سرخی که شهیدند لبریز شد از حسرت و گریه دهه ی شصت با نوستالژی آن در دل من پر شده حسرت از درس و کلاس و غم شنبه دهه ی شصت هر کس که ببینی ز غمش در دهه ی شصت از داغ عزیزش زده ضجه دهه ی شصت از عاشقیِ مخفی و آن بوسه ی پنهان سرشار شد از لذت...
-
استان بوشهر و غمت هر جای آن دارد نشان
22 - آذرماه - 1394 11:47
چشمان بوشهری تو، زیبا چو نخلستان شده شیرینی لب های تو، خرمای دشتستان شده دلخوش به یادت می شوم، در باغ زیبای جمی موهای پرپشتت ببین، در جم انارستان شده بوشهر و داغ آن لبت، مانده هنوزم بر دلم از داغی لب های تو، این خِطه تابستان شده در جنگ عشق و عاشقی، چشمت دلیری می کند در این نبردِ عاشقی، چشمت چو تنگستان شده در ساحل...
-
بی تو تهران و خزان هر روز آن یعنی عذاب
21 - آذرماه - 1394 18:51
خیره ام بر عابران از پشت شیشه در خزان تازه شد اندوه من با عصر جمعه در خزان ماه آذر باشد و تنهایی و یک قاب عکس می روم در یاد تو با درد و غصه در خزان زیر باران می روم تا از غمت من هم کمی چهره ام را تر کنم با اشک دیده در خزان قهوه و فنجان آن در پشت میز و یک سکوت من همیشه منتظر در پشت کافه در خزان بی گمان غمگین ترین تصویر...
-
کاش میشد بینمت حتی برای لحظه ای
21 - آذرماه - 1394 12:25
کاش میشد لحظه ای در خواب و رویا بینمت تا به کی تنها تو را در شعر و انشا بینمت من که دارم آتشی در اشتیاق دیدنت پس چرا باید تو را غمگین و تنها بینمت گم شده احساس من در زیر باران دیدمت زیر باران می روم شاید که لیلا بینمت تازه شده اندوه من وقتی که آنجا دیدمت در مزارت بودی و رفتم که آنجا بینمت زیر باران در خزان وقتی تو را...
-
من که بیمارت شدم پس کی به دادم می رسی
20 - آذرماه - 1394 18:23
داغ شد پیشانی ام، بیمار چشمانت شدم مثل مویت در نسیم، من هم پریشانت شدم عاقبت ثابت شود بودی نشانی از حیات نبض من در دست تو اینگونه درمانت شدم ناخوش احوالم ببین ،از دوری ات تب کرده ام من برای درد خود محتاج دستانت شدم از تب پیشانی ام دیوانه شد تب سنج من با تب و احساس غم، آن درد پنهانت شدم درد دوری از تو را دکتر کجا می...
-
در اوج تنهایی خدا بر بوم خود نقاش شد
20 - آذرماه - 1394 12:38
من یقین دارم خدا نقاشِ دنیا بوده است با همان دستان خود معمارِ اینجا بوده است سبز و زیبا می کشد او فصلِ زیبایِ بهار در بهاران لطف او بر ما چه پیدا بوده است با همان دستان خود او فصلِ گرما می کشد داغی شیرینِ آن مانند خرما بوده است می کشد بر بومِ خود وقتی که عاشق می شود فصلِ پاییز و خزان از بس که شیدا بوده است می کشد بر...
-
هر جای این جهان را چون بنگرم تو هستی
19 - آذرماه - 1394 18:02
تا جان ز تن نرفته، در خاطرم تو هستی در اوج این هیاهو، آن یاورم تو هستی هر کس تو را بدیده، مجنون شد و پریشان معنای عشق و مستی، در باورم تو هستی در شورش خیابان، با غصه ها و دردت انگاری یک پلیسی ،اشک آورم تو هستی آغاز عاشقی شد، با ناز آن نگاهت در ابتدای قصه، آن آخرم تو هستی دست خدا سپردم، گیسوی چون کمندت هر جای این جهان...
-
تو کجایی ای دوست که بجویمت شما را
19 - آذرماه - 1394 12:01
به دلم نشاندی آن درد، که ندیده ام شما را مگر آن زمان که رویت، دهدم نشان خدا را مژه ات شبیه شمشیر، زده زخمِ بی وفایی تو شبیه رستم و زال، نرسانده ای دوا را همه امیدم این است ،که در آن زمانِ مرگم دل و جان کنم فدایت، به فدای آن هما را اگر این زمان میسر، نشده تو را ببینم چو اگر خدا بخواهد، که عوض کنم قضا را شده ام شبیه...
-
عادت تهران شده خوشحالی ات در زیر برف
18 - آذرماه - 1394 18:07
در زمستان از غمت احساس سرما می کنم درد دوری از تو را من با تو نجوا می کنم حال من بد می شود وقتی که باران می زند در دلم این غصه را با گریه افشا می کنم عادت تهران شده لبخند تو در زیر برف بی تو تهران را ببین مجنون و شیدا می کنم ازغم و دلتنگی ات من در دلم مدفون شدم مثل ماهی در هوا گاهی تقلا می کنم دست من یخ می زند در این...
-
هر که عاشق می شود تنهاترین هم می شود...
17 - آذرماه - 1394 18:45
با غمت احساس من گاهی پریشان می شود یا که گاهی چشم من مانند باران می شود خاطرات خنده ات در زیر باران در قدیم با غمت غمگین ترین در این خیابان می شود عکس لبخندت شده مانند پاییز و خزان با همان لبخند تو غم ها دو چندان می شود چشم تو از پنجره من را تماشا می کند چشم من از دیدنت باران و گریان می شود می کشد نقاشی اش در هر فصولی...
-
اولین برف تهران با یاد اولین برف با تو
16 - آذرماه - 1394 17:23
برف باریده و چشمان تو هم می آید برف باریده و آن درد و الم می آید یخ بسته دلم باز تنم می لرزد با برف زمستان تو غم می آید از درد تو باران شده در گوشه چشمم بر گوشه ای از عکس تو نم می آید از سوز زمستانی این سردی تجریش با گرمی دستان تو در برف قدم می آید در برفِ زمستان شده رویای تو سهمم برف باریده و رویای تو هم می آید...
-
وعده دیدار ما در روز معاد
15 - آذرماه - 1394 18:21
موی تو در زیر باران بوی عنبر می دهد در خزان پیراهنت آن عطر شبدر می دهد رو به هر قلبی کنی از عشق ویران می شود عشق تو در هر دلی احساس تندر می دهد همچو دریا می شود اشکم درون چشم من شرجی چشمان تو معنای بندر می دهد از غم سنگین تو خودکار غمگین می شود از غمت خودکار من دریای جوهر می دهد من که بی تابم ببین حتی برایم آن خدا...
-
عاقبت در یک شبی با تو عروسی می کنم
14 - آذرماه - 1394 17:20
در شب دامادی ام دلتنگ چشمانت شدم تو شدی پاییزی و من مثل بارانت شدم در کنارم دختری دارد عروسم می شود در میان شادی اش بی تاب و گریانت شدم عاقدی در رو به رو خود را وکیلم می کند در جواب عاقدم خیره به دستانت شدم رفته ای از پیش من اما وفادارم به تو مرد چشمانت منم با آنکه ویرانت شدم عاقبت در آن جهان من می شوم داماد تو می شوی...
-
می سوزم و می سوزم و پایان ندارد آتشت
13 - آذرماه - 1394 19:34
هیزم احساس من در آتشت شومینه است آتش احساس من از رفتنت آنگونه است جنگلی در قلب من آتش زدی با رفتنت در دلم من تا ابد آن آتشم اینگونه است قلب من پروانه است و عشق تو مانند شمع دور شمع آتشت احساس من پروانه است شهره در تهران شدم از بس که بی تابت شدم یک نفر در شهرمان از رفتنت دیوانه است آخرین تصویر تو در چشم من در ترمینال...
-
هر جا که باشی مثل باران می آیم
12 - آذرماه - 1394 17:35
تا قیامت قلب من در بند چشمان تو بود عاشقانه از غمت دستم به دامان تو بود من نمی دانم چگونه یا کجا عاشق شدم تا به خود من آمدم قلبم به دستان تو بود با نگاهت می شود در این خزان عاشق شوم عاشقی در قلب من ممکن به احسان تو بود قلبم من ویران شده دیگر ندارد زندگی علت ویرانی اش از عشق و طوفان تو بود تا به خود من آمدم در زیر...
-
قسمتم کن دیدنت با مهر ویزای خودت
11 - آذرماه - 1394 17:41
اربعین آمد ولی قسمت نشد عازم شوم سویِ حرم بروم پای پیاده گم شوم بین هیاهویِ حرم گوشه ای در صحن تو در رو به رویِ آن ضریح پر شوم از عطر تو از عطرشب بویِ حرم مرز ایران با عراق بر رویِ من مانع شده مانع دیدار آن گلدسته و آن ماهِ نیکویِ حرم من که تهرانم کجا تا مرز مهرانم کجا زل زدم بر نقشه ها در نقشه پی جویِ حرم سینه ها من...
-
قلب من از جمعه های بی ظهورت لبریز است
9 - آذرماه - 1394 17:28
جمعه ها تا جمعه ها در انتظارت مانده ایم مهدی صاحب زمان در اختیارت مانده ام کل دنیا پر شده از خون و باروت و فشنگ تا قیامت اینچنین ما در کنارت مانده ایم از غمت این جمعه ها در جمکران بی تاب تو تا ابد در جمکران ما در جوارت مانده ایم ما گنه کاریم و از روی رخت شرمنده ام از کرم های رخت ما در حصارت مانده ایم می شود سرشار غم...
-
می شوم مجنون تو در قرن بیستم اینچنین
8 - آذرماه - 1394 17:51
در هوایت با غمت از نو پریشان می شوم عاشق چشمان تو در زیر باران می شوم در خزان با عکس تو در زیر باران با نمش از دوباره با غمت درگیر آبان می شوم یاد آن چشمان تو در آن خیابان بلند من دوباره عاشقت در آن خیابان می شوم همت و چمران و جردن یا که میدان ونک عاشقت من می شوم درگیر تهران می شوم قصه ی این عاشقی هر ساله از نو می رسد...