ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی
ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

این جنوبی تا ابد بودش وفادارت عزیز

دیدمت در ساحلی اما مرا نشناختی
یک نگاه بر ظاهرم در آن محل انداختی
بی تفاوت رد شدی گویی مرا نشناختی
با نگاه سرد خود از من زمستان ساختی
این جنوبی تا ابد بودش وفادارت عزیز
خود بگو مانند من آخر کجا می یافتی
زل زدم بر رفتنت با شرجی چشمان خود
مثل موجی بر دلم بر ساحلم میتاختی
در کنار یار خود در لحظه های رفتنت
با نگاه خیس خود بر من نگاه انداختی

محمدصادق رزمی

یاد تو هر جای شهر دارد نشانی از خودش

هر که با یار خودش در زیر باران می رود
زیر چتر یار خود در این خیابان می رود
با نگاه خیس خود من هم تماشا می کنم
یک نفر در قلب من مست و خرامان می رود
بی تو هر میدان شهر دردی به قلبم می زند
از برای یاد تو این دل به میدان می رود
یاد تو هر جای شهر دارد نشانی از خودش
مثل بادی در خزان هر جای تهران می رود
بی تو تنها و غریب در کوچه های خانه ات
یک نفر آهسته درقلب خیابان می رود

محمدصادق رزمی

ای عشق من عزیزم، یادت بخیر بادا

یک شب در آن مسیرم، دیدم تو را به گیشا
عشقت دوباره آمد، در لا به لای سرما
بهمن به آن حوالی، از هرم داغ عشقت
پاشیده بود عطرت، بین هوای آنجا
با یک صدای مبهم، مانند بوق ماشین
تصویر تو کدر شد، در ازدحام دنیا
رفتی ولی که ای کاش، من هم بمیرم اینجا
تا من ببینمت باز، تا انتهای رویا
در لابه لای سرما، در این هوای تهران
ای عشق من عزیزم، یادت بخیر بادا

محمدصادق رزمی

مثل من حتی خدا، درگیر و شیدای تو بود

آرزوی هر شبم، دیدار رویای تو بود
قلب من با بودنت، تنها به سودای تو بود
کاش بودی تا کمی، من جای عکست در بغل
چشم من مجذوب آن، لبخند سیمای تو بود
قلب من تنها فقط شیدا و رسوای تو بود
پای هر اندوه من، تایید امضای تو بود
کاش میشد در خزان، در لابه لای غصه ها
سهم من از زندگی، آغوش زیبای تو بود
پر کشیدی از برم، رفتی به درگاه خدا
مثل من حتی خدا، درگیر و شیدای تو بود

محمدصادق رزمی

مخروبه تر از سینه من ارگ بمی نیست

با بودن تو در دل من جای غمی نیست
وقتی که تو باشی به خدا غم رقمی نیست
ویرانه شدم از غم سنگین جدایی
مخروبه تر از سینه من ارگ بمی نیست
اندوه تو و ماه دی و بارش باران
اینها همه در سینه من درد کمی نیست
چون پیچش موهای تو در سینه و قلبم
زیباتر آن پیچش و خم پیچ و خمی نیست
باید که بمیرم ز غمت امشب و هر شب
اینگونه دگر در دل من جای غمی نیستی

محمدصادق رزمی