ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی
ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

رویا دست های توست

هر کابوسی رویا می شود
اگر با دستان تو

از خواب بیدار شوم...


"اشغالگر"

زنگ آخر کلاس زندگی

من شبیه کودکی در انتظار زنگ پایان کلاس

منتظر هستم که عمرم رو به پایانی رسد


"اشغالگر"

نابود می شوم بی تو

حالا که تو را در این زمان کم دارم

بگذار که عمر من رو به زوالش برود


"اشغالگر"

حال من پریشان تر از موهای توست

نگاهم می کنی و
حالم پریشان تر می شود
وقتی خودم را

در چشمان تو
پریشان می بینم...


"اشغالگر"

نگاهت تلخ است مانند زهر

می شود مرموز باشی مثل آن لبخند تلخ

آن زمان که قبل رفتن یک نگاهم می کنی


"اشغالگر"

نبات شیرینی ست بودنت

آنقدر با بودنت شیرین شوی در چشم من

دوست دارم که تو را مثل نباتی در دهان آبت کن


"اشغالگر"

صحنه آرام دلم ارزش دیدن را داشت

آنقدر تند و سریع پیر شدم از غم تو

حتی که خودم هم نشناسم خود را


"اشغالگر"

مثل قبل نیستم دیگر

مثل شهری بعد جنگی رو به ویرانی شده

بعد تو من هم دلم دیگر شبیه قبل نیست


"اشغالگر"

عشق آتشین و جنوبی من

عشق بوشهری من آتش زدی بر قلب من

چون جنوبی هستی و فرزند گرما بوده ای


"اشغالگر"

عاشقانه نیست جدایی ها

وقتی در اتوبوس
مردها را
از زن ها جدا می کنند
تاکسی ها عاشقانه ترند...


"اشغالگر"

اهواز را برای ندیدنت گرد و خاکی کرده ام

تا تو را در لحظه ای حتی نبیند یک کسی

گرد و خاکی کرده ام در شهر اهواز و جنوب


"اشغالگر"

بوسه ممنوع است

طبق قانونی که در ایران شده بر این اساس

بوسه بر تو می کند من را شبیه مجرمان


"اشغالگر"

تهران شدم بی تو

بی تو من هم می شوم مانند تهرانی بزرگ

آزادی ام اما ولی این قلب من در بند توست


"اشغالگر"

رفتنت مرا شاعر کرد

آنچنان از رفتنت شوریده و تنها شدم

شاعری تنها ولی مانند مولانا شدم


"اشغالگر"

مانده از روز ها جز خاطراتی که نمی روند

مثل یک روغن که در بالای آبی مانده است

خاطراتت تا ابد مانده به روی قلب من


"اشغالگر"

ریاضی بی احساس بود

از بس که ریاضی خبر از عشق ندارد

خط های موازی همه در حال گریز اند


"اشغالگر"

موهای تو پیله ابریشمی پروانه ست

آنچنان موهای تو همجنس ابریشم شده

همچو پروانه شود موهای تو در یک نسیم


"اشغالگر"

نگاره های عشق ما روی دیواره کوه هک شده بود

عشق خود را روی کوهی من چنان حک می کنم

تا که شاید یک محقق در زمانی دور کشفش کند


"اشغالگر"

در همان جای همیشگی منتظرت هستم

قهوه چی گوید تو رفتی من ولی اینجا هنوز

در همان میز همیشه قهوه می نوشم هنوز


"اشغالگر"

آرامبخش یعنی بوسه هایت

وقتی تو میبوسی مرا با سرخی لب های خود

انگار با دستان خود من یک دیازپام خورده ام


"اشغالگر"

دلم رو به ویرانیست تا چند قدمی دیگر

خاطراتت در دلم سرگرم کشتار من است

از درون ویران شوم من هم شبیه سوریه


"اشغالگر"

کیش و ماتت شده ام

مثل آن شاهی که اطرافش پر از خائن شده

کیش و ماتت من شدم در بازی شطرنج ها


"اشغالگر"

آخرین سنگر سرباز جانش بود

مثل سربازی که بی سنگر شده در یک نبرد

پشت یک سنگر به نام مرگ پنهان میشوم


"اشغالگر"

اختلاس در قلب من

تو شبیه خاوری در اختلاس صادرات

با تمام قلب من آن سوی دنیا رفته ای


"اشغالگر"

امیدی به ماندن ندارم من

ماهی تنهای عیدم بعد از آن عیدی بزرگ

زنده می مانم فقط تا آخر عیدی که نیست


"اشغالگر"

جنگ جهانی چشمانت

آنقدر چشمان تو دلبر گشایی کرده که

بین کشور های جهان جنگِ جهانی کرده ای


"اشغالگر"

فتنه آن ابروهای هشتاد و هشتی تو بود

بس که ابروهای خود هشتاد و هشتی کرده ای

فتنه باران می کنی با آن دو چشم سبز خود


"اشغالگر"

چادری سر میکنی

تو با آن چادر مشکی دلم را می بری سویت

که ماهِ یک شبِ تاریک چه زیبا میشود گاهی


"اشغالگر"

وجعلنا..

تا تو را در کوچه ها یک دم نبیند هر کسی

"وجعلنا" را به رویت من دوباره خوانده ام


"اشغالگر"

پیروز می شوی فقط کافیست نگاهم کنی

در جنگ با دل من لشگر چرا کشیدی

با آن دو چشم و اَبروت پیروز هر نبردی


"اشغالگر"


باد کشف حجاب می کند شبیه رضاخان

گاهی رضاخانی شود باد شدید شهر ما

تا روسری را وا کند از موی زیبای شما


"اشغالگر"

باد روسری را می برد

باد تندی آمد و او روسری را می برد

بی روسری مویت ولی دل را پریشان می کند


"اشغالگر"

برگ های درخت دلم در بهار می ریزد

اگر چه در بهاران دل خوشم من

ولیکن با خزان دل خوشترم من


"اشغالگر"

بی تکلیفم

من در چشمان تو بلا تکلیفم ...

حجاب برای ندیدن موی و تو اشک من است

اشک من مانند آن موی تو بود

هر کسی لایق به دیدارش نبود


"اشغالگر"

بالاترین ریشتر زلزله رفتنت بود

بس که در کابوس خود از رفتنت لرزیده ام

تخت خوابم مرکز لرزه نگاری گشته است


#محمدصادق_رزمی

دلیلی غمگینی چشمانم

بی تو چیزی در دلم جز درد و غم موجود نیست

زین سبب در چشم من غم ها نمایان می شود


"اشغالگر"

تنها و سردم در زمستان

چون نیفتاد از درخت آن برگ پاییزی شده

زجر سرما می کشد آن برگ تنهای درخت


"اشغالگر"

بوی بهبود می آید همی

می شود با اندکی از دیپلماسیِ ظریف

صلحِ دنیا را کمی تا مرز بهبودی رساند


"اشغالگر"

چای ایرانی چشمان تو بود

چای خود را من فقط با آن لبت دم می کنم

چای ایرانی تویی از این سبب می خواهمت


"اشغالگر"

مثل زمستان تنها و سردم من

سرد و یخ آمد ولی آرام و ساکت آمَدَش

این زمستان واقعا تنهاترین فصل خداست


"اشغالگر"

باید که خاموش شوم

مثل تکلیف بخاری در اوج گرمای جنوب

بی تو من تکلیف خود را خوب روشن میکنم


"اشغالگر"


بهارم بود همان پاییزی که داشتمت

دست تو در دست من در اوج آن پاییزها

برگ زردی من شدم در حسرت آن روزها


"اشغالگر"

توافق ها چه آسان بود

اگر با من طرف باشند دو چشمان ظریف تو
چه آسان می شود آنگاه توافق کردنم با تو

چشمانت الکل دارد

مثل آن مشروب نابی که تو را مستت کند هر شب

دو چشمانت مرا مست دو عالم می کند هر شب


"اشغالگر"

خودکشی اگر حلال بود چه زیبا می شد

می خورم قرص زیادی بعد از آن آبی زیاد
من خودم را می کشم از شدت دردی زیاد

عشق بودی در دلم عمرت ولی مهلت نداد

ای خدا تنها شدم من ماندم و عمری زیاد


"اشغالگر"

من مهندس بودم و عشق تو نقاشم کرد

من مهندس بوده ام عشقت ولی نقاش بود

می زند بر قلب من نقش دو چشمان تو را


"اشغالگر"

آخر چه کند دل جنوبی من در این هوای تهران

مثل یک نخل جنوبی در دل تهران سرد
من برای مرگ خود لحظه شماری میکنم


"اشغالگر"

چوبی که در مدادم بود بوی تابوت می داد

آنقدر از غم نوشتم با مدادی چوبکی

آروز دارد مدادم تا که یک تابوت بود


"اشغالگر"

عشق غمگین می کند

عشق هم چون خشکسالی در کشوری

رو به هر کس آوَرَد آن یک نفر غمگین شود


"اشغالگر"