-
فتنه ها در قلبم من آن قوس ابرو می کند
31 - خردادماه - 1395 09:51
تا که تنها می شوم دلتنگی ات رو می کند با دل تنهای من اندوه و غم خو می کند تا کمی زل می زنم بر موی تو در عکس خود از دوباره قلب من آهنگ گیسو می کند ابروانت آنچنان هشتاد و هشتی گشته اند فتنه ها در قلبم من آن قوس ابرو می کند تا که آن لبخند تو در قاب عکست دیده ام در دلم اندوه و غم آن لحظه جارو می کند با نگاه خسته ات وقتی...
-
بر می گردم
29 - خردادماه - 1395 11:50
بر می گردم به خواب هایم جایی که تو آنجایی... "محمدصادق رزمی
-
لااقل در خواب خوش گاهی به دیدارم بیا
29 - خردادماه - 1395 11:15
شعر من را اندکی با غصه هایم گوش کن در دلت فکری به حال عاشق مدهوش کن رو به یک پاییز سرد با درد دلتنگی خود چایی ات را مثل من با خاطراتت نوش کن با نگاه خیس خود با آن غم و بی تابی ام آتش دلتنگی ام را در دلم خاموش کن اندکی خوابم ببین گاهی به آغوشم بیا در دلت از دوری ام رویی به این آغوش کن لااقل در خواب خوش گاهی به دیدارم...
-
یادگارت مانده است بر روی دیوارم عزیز
29 - خردادماه - 1395 10:29
در دلم شوق تو را در سینه من دارم عزیز هر شبم از این سبب هر لحظه بیدارم عزیز زیر باران بهار من بی تو دلگیرم ببین مثل ابری در بهار من بی تو می بارم عزیز بذر عشقت در دلم با گریه آبش می دهم در دلم عشق تو را اینگونه می کارم عزیز یادگاری می شدش عشقت به دیوار دلم یادگارت مانده است بر روی دیوارم عزیز رفته ای اما هنوزم خیره ای...
-
از شدت دلتنگی ام من می نویسم این غزل
27 - خردادماه - 1395 12:18
یک لشکر از گیسوی تو افتاده بر پیشانی ات قلبم به یغما می بری با ارتش اشکانی ات از شدت دلتنگی ام من می نویسم این غزل حالا که رفتی از برم این یک غزل ارزانی ات یک بوسه از لب های تو درمان کند بیماری ام مرهم شود قلب و دلم با بوسه ی درمانی ات این قلب بوشهری من وقتی صدایم می کنی همجون شمالی می شود با لهجه ی تهرانی ات از آن...
-
کاش می شد بودی و بر زخم دل مرهم شوی
27 - خردادماه - 1395 11:31
گفته بودی بعد من دنیا گلستان می شود رفتی و از رفتنت قلبم پریشان می شود هر که بیند چشم تو در اوج شب های خودش بعد تو دیوانه شب های تهران می شود تا به قلبم می زند یاد تو در تنهایی ام در نگاهم ناگهان از گریه باران می شود کاش می شد بودی و بر زخم دل مرهم شوی زخم این دل با لبت اینگونه درمان می شود خوب می دانم که تو از دار...
-
شده با موی کسی قلب تو محکم بزند
10 - خردادماه - 1395 11:49
شده دلتنگ کسی بین خیابان بشوی یا که از فکر و غمش عابر باران بشوی هیجانش بزند بین نفس های لبت همچو پاییز شوی مات و پریشان بشوی شده با موی کسی قلب تو محکم بزند در دلت با غم او تندر و طوفان بشوی شده عشقش به دلت شعله و آتش بزند آتشی از غم او بین نیستان بشوی شده با رفتن او قلب و دلت یخ بزند از غمش در دل خود مثل زمستان بشوی...
-
بعد تو تنها خدا هر شب نگهدارم شده
9 - خردادماه - 1395 11:12
گریه هایم باعث اندوه خودکارم شده در دلم دنیا به من شادی بده کارم شده می نویسم یک غزل اما نمی دانم چرا غصه ای در سینه ام تشویش افکارم شده از تمام بودنت یک قاب عکسی مانده است قاب عکست مرهمی بر زخم دیوارم شده من شدم تنها ترین در زندگی بی چشم تو بی تو تنها این غمت اینجا وفادارم شده رفتی و دیگر کسی من را نمی خواهد دگر بعد...
-
قلب لر از دیدنت آهنگ ایلش می کند
8 - خردادماه - 1395 11:46
عشق تو با هر کسی او را اصیلش می کند از برای عشق تو قلبت وکیلش می کند موی تو در بین باد در شهر یاسوج و دنا هر لری را اینچنین دلتنگ ایلش می کند می شود تسلیم تو یک ایل جنگی از غمت در دلش این عاشقی خوار و ذلیلش می کند می رود بالای کوه آهنگ دشتی می زند با نوای عاشقی در غم شکیلش می کند ایل لر از عشق تو دلتنگ رفتن می شود قلب...
-
بعد از این دیدار تو امر محالی می شود
8 - خردادماه - 1395 11:26
حال من از رفتنت آشفته حالی می شود قلب من از عشق تو یک لحظه خالی می شود یک طرف تصویر تو در یک طرف دلتنگی ات بر سرت در قلب من جنگ و جدالی می شود حسرت دیدار تو خنجر به قلبم می زند بعد از این دیدار تو امر محالی می شود هر کسی موهای تو در کوی و برزن بنگرد عاشق موهای تو در آن حوالی می شود گر بخواهی بنشوی احوال من از رفتنت...
-
مانند یک لیوان آب من هم ببین سر می روم
6 - خردادماه - 1395 12:10
در انتهای قصه ام بنگر که آخر می روم با مرگ من در یک شبی صحرای محشرمی روم وقتی که مرگم می رسد فریاد رفتن می رسد مانند یک لیوان آب من هم ببین سر می روم گاهی به قبرم سر بزن تا خوش شود حالم کمی با گریه هایت بر مزار بارانی و تر می روم من می نشینم پیش تو اما نمی بینی مرا با پیکرم در زیر خاک گاهی بمان گر می روم از خود...
-
مثل فازی نفتی ام در فاز عشقت مانده ام
5 - خردادماه - 1395 11:36
عشق تو در قلب من با چشم تو آغاز شد حرف هایم از غمت با این غزل ابراز شد داغ عشقت در دلم آتش زده بر جان من از غمت تهران ما گویی که آن اهواز شد مثل سربازی میان آن همه میدان مین حال من از رفتنت حال همان سرباز شد مثل فازی نفتی ام در فاز عشقت مانده ام چون فلر احساس من در گرمی آن فاز شد می روی از پیش من اما نمی دانی که آن...
-
با همان شهد لبت آن قند چایم می شدی
4 - خردادماه - 1395 11:34
کاش می شد لحظه ای اینجا برایم می شدی در نفس هایم کمی با من هوایم می شدی تا صدایت بشنوم من می نوشتم یک غزل می نوشتم یک غزل تا تو صدایم می شدی پا به پای عشقمان در زندگی پیرت شوم در زمان پیری ام بر من عصایم می شدی شهد شیرین لبت از بس که دل را می برد با همان شهد لبت آن قند چایم می شدی مثل رگ بر گردنم از بس که نزدیکی به من...
-
من با همین بیماری ام آخر فدایت می شوم
4 - خردادماه - 1395 11:03
یک زمان در آن جهان، من هم به دلبر می رسم من به آن دستان تو، در دشتِ محشرمی رسم درد عشقت بر سرم، من را به کشتن می دهد مثل سرما بر گلی، من با تو پر پر می رسم درد عشقت در سرم، افتاده مانند تومور با همان درد تومور، در زندگی سر می رسم در دلم آن درد تو، در مغز من درد تومور از غم قلب و سرم ،دارم به آخر می رسم دکترم با غصه...
-
به چشمم قطره اشکی می چکد باز
1 - خردادماه - 1395 10:59
دلم وقتی به عشقت آشنا شد به درد و غصه هایت مبتلا شد به زیر نم نمی در فصل پاییز درونش غصه ها یکباره جا شد به چشمم قطره اشکی می چکد باز که با آن راز من هم برملا شد من و یک حسرتی در زیر باران چرا یارم به عشقم بی وفا شد تو رفتی و ولی در عمق قلبم خوشی با غصه هایت جا به جا شد مرا آتش زده این راز قلبم که عشقم عابری سوی خدا...
-
وقتی که نباشی به دلم یک خبری نیست
1 - خردادماه - 1395 10:40
در گوشه قلبم به تو آنجا گذری هست این شعر و غزل از غم تو یک هنری هست پر شد ز غمت در دل من در نم باران هر جای دلم از غم تو یک اثری هست عشقت به دلم بعد تو شد غصه و غم ها بعد از تو غمت در دل من دردسری هست شد در دل من بذر محبت چو درختی بر پیکر آن درد و غمت چون تبری هست وقتی که نباشی به دلم یک خبری نیست در کل جهان گر تو...
-
از عشق تو بودش به دلم رونق اشعار
29 - اردیبهشتماه - 1395 18:15
از رفتن تو در دلم من غصه زیاد است احساس دلم از غم تو رفته به باد است از عشق تو بودش به دلم رونق اشعار بعد از تو دگر شعر و غزل رو به کساد است از شدت دلتنگی من شعر به راه است در معنی شعرم غم تو لحظه مراد است گوید به همه حرف دلم نم نم باران باران و غمت در دل من مثل نماد است گر گریه گذارد به دلم با تو و چشمت در کنج دلم از...
-
امشب دگر در زندگی، از عشق تو دل می کنم
29 - اردیبهشتماه - 1395 10:43
امشب کجایی عشق من، دارم عروسی می کنم یک بوسه بر تصویر تو، از غصه ات من می زنم حالا که دیگر رفته ای، من و ماندم و اندوه تو بوی عزایم می دهد، رخت عروسی در تنم دیگر به پایان می رسد عشقت درون سینه ام امشب دگر در زندگی، از عشق تو دل می کنم با آنکه عشقت رفته است، اما هنوزم در دلم دربین این جشن و خوشی، دیوانه ی عشقت منم امشب...
-
در نبرد عاشقی آنجا اسیرت من شدم
14 - اردیبهشتماه - 1395 10:04
بی تو در بی تابی ام من گوشه گیری می کنم بین این دلتنگی ات من هم دلیری می کنم اوج شب ها می رسد از نو دوباره عاشقم از غمت من رو به آهنگ مشیری می کنم عشق تو در قلب من یک قصر زیبایی شده یاد تو در قلب من هر شب امیری می کند در نبرد عاشقی آنجا اسیرت من شدم در دلت من باشم و آنجا اسیری می کنم می روم زیر پتو تا کس نبیند اشک من...
-
یادت نمی اید عزیز آن عشق زیبا بین مان
13 - اردیبهشتماه - 1395 11:28
دیدم تو را در کوچه ها، اما نمی بینی مرا در جستجوی چشم تو، من بوده ام چون سایه ها دیدی به چشمت زل زدم، اما ندانستی منم از رو به رویم رد شدی، چون سایه ای بی اعتنا یادت نمی اید عزیز، آن عشق زیبا بین مان حالا که دیگر رفته ای، من ماندم و آن ادعا دنبال تو من می روم، در کوچه ها پس کوچه ها هر جا روی من می روم، دنبال تو ای بی...
-
در حوالی سحر تنها رهایم می کنی
13 - اردیبهشتماه - 1395 11:08
تا که می خوابم کمی آنجا صدایم می کنی در حوالی سحر تنها رهایم می کنی خوب می دانم دلت آنجا پر از بی تابی است اشک دوری از مرا آنجابرایم می کنی من یقین دارم اگر من رفته بودم جای تو جان خود را مثل من اینجا فدایم می کنی روز های خستگی در کنج تنهایی و غم عاشقانه از غمم در خود دعایم می کنی شب که می آید ببین از درد تو در قلب من...
-
در کنج تنهایی خود، من بی تو شاعر می شوم
12 - اردیبهشتماه - 1395 12:00
در کوپه ای از یک قطار، بی تو مسافر می شوم در گوشه ای از پنجره، با تو مجاور می شوم یاد تو و چشمان تو، در بین آن پاییز سرد از نو دوباره در خزان، از غصه عابر می شوم یاد تو و باران سرد، در کوپه های این قطار با یاد تو در خاطرم، تشویش خاطر می شوم یک گوشه تنها می روم، با غصه های رفتنت در کنج تنهایی خود، من بی تو شاعر می شوم...
-
وه که با چشمان او حست چه محشر می شود
12 - اردیبهشتماه - 1395 11:15
درد ما دانی که کی با هم برابر می شود آن زمانی که دلت شیدای دیگر می شود روز و شب افکار او در ذهن و مغزت می رود فکر او مانند من در قلب و در سر می شود با تو گاهی می شود او بی محلی می کند آن زمان رفتار تو با من چه بهتر می شود می شود گاهی کمی او زل به چمشانت زند وه که با چشمان او حست چه محشر می شود آن زمانی که تو را با...
-
ای کاش تو بودی و، لب های غزل خوانت
11 - اردیبهشتماه - 1395 13:13
لرزیده دلم انگار، در برف زمستانت قلبم تو نوازش کن، با گرمی دستانت تا از دم گیسو یت، قلبم نزده بیرون آن روسری ات سر کن، بر موی پریشانت در کافه ی تنهایی، در گوشه ی یک پاییز ای کاش تو بودی و، لب های غزل خوانت رفتم به هوای تو، از شهر خودم بوشهر آواره شدم بی تو، در متروی تهرانت با یاد تو در تهران، با خنده ی زیبایت طوفان...
-
خیره ام بر عکس تو هر روز جمعه از غمت
10 - اردیبهشتماه - 1395 12:23
عاشق چشمت شدم با آن غم لبخند تو چایی ام را می خورم من با لبان قند تو پیچش موهای تو زنجیری و زیبا شده می شوم با موی تو زنجیری و در بند تو با لبان ناز خود من را نصیحت می کنی می کنم آویزه ام بر گوش خود آن پند تو از غم تهرانی ات میدان آزادی شدم می شوم من تا ابد در حسرت دربند تو خیره ام بر عکس تو هر روز جمعه از غمت عاشق...
-
در دلم از رفتنت، سرمای تهران می رسد
10 - اردیبهشتماه - 1395 11:54
بی تو در احساس من، فصل زمستان می رسد بعد از آن از رفتنت، غم ها فراوان می رسد یخ زده احساس من،بعد از هجوم رفتنت در دلم از رفتنت، سرمای تهران می رسد بس که از درگاه او، عشقت تمنا می کنم استخاره می کنم ،یک آیه قران می رسد استخاره بد شده، یعنی نمی آیی دگر اینچنین در قلب من، آن لحظه طوفان می رسد فال قهوه می زنم، شاید بیایی...
-
در زیر باران هق هقم، آتش به باران می زند
8 - اردیبهشتماه - 1395 10:55
در انتهای قلب خود، از بس که عاشق می شوم دست نیاز و التماس، بر پای خالق می شوم از بس که دلتنگت شدم، در لحظه های بی کسی در پیش چشم دیگران، آیینه دق می شوم وقتی که مرگم می رسد، شادی به قلبم می زند از درد دوری در دلم ،با او موافق می شوم در زیر باران هق هقم، آتش به باران می زند وقتی دوباره عاشقِ، ایام سابق می شوم معنا...
-
هر که عاشق می شود غمباد می گیرد فقط
7 - اردیبهشتماه - 1395 11:40
هر که عاشق می شود غمباد می گیرد فقط از نگاه خسته اش فریاد می ریزد فقط آنچنان او در دلش مجنون و شیدا می شود هر کجا هم می رود معشوق می بیند فقط با هوای عشق خود از خاطراتش در قدیم در دلش یک باغ گل از عشق می روید فقط حس پنهانش به او مانند رازی می شود راز قلبش را فقط با عشق می گوید فقط می شود در کوچه ها او عابر غمگین شهر...
-
گر نباشی در دلم یک جنگ بر پا می شود
6 - اردیبهشتماه - 1395 12:43
تا تو می خندی، جهان با تو گلستان می شود در دلم از خنده ات، غم ها پریشان می شود غم ز دل بیرون رود، وقتی که می خندی به من من یقین دارم خدا، آن لحظه خندان می شود گر نباشی ،در دلم یک جنگ برپا می شود کل دنیا از غمت، درگیر بحران می شود بعد از آن در قلب من، در آن شب تنهایی ام خنده های ناب تو، هر لحظه اکران می شود با وجودی که...
-
با هوای موی تو، من سوی دریا می شدم
6 - اردیبهشتماه - 1395 12:02
می وزیدم بر سرت ،گر باد صحرا می شدم با هوای موی تو، من سوی دریا می شدم پشت درب خانه ات، یک گوشه مخفی میشدم تا به بیرون می زدی، از گوشه پیدا می شدم گر نبودی یک شبی، جویای حالت می شدم می زدم بر پنجره از، شیشه جویا می شدم عاشقانه دور تو، من می وزیدم هر زمان می وزیدم آنقدر، تا آنکه رسوا می شدم تا گشایم روسری، از روی...