ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی
ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

بین من و آن مردت او برده که بازی را

سرشار غمت کردم دنیای مجازی را
بر هم زده ام از غم خط های موازی را
در بین رقیبانم او گشته دگر یارت
بین من و آن مردت او برده که بازی را
لبخند زدی بر من گویی که دلت با ماست
پایان بده اش دیگر این بنده نوازی را
وقتی که سلامم را دیگر ندهی پاسخ
پر می کنی از غصه دنیای مجازی را

محمدصادق رزمی

از غم دلتنگی ات، از خود گریزانم هنوز

با نگاه سبز تو، در دل بهارانم هنوز
با دم دستان تو، یاد زمستانم هنوز
در قرار آخری، دست تو در دستان من
از غم دلتنگی ات، از خود گریزانم هنوز
تا کمی یاد تو را، در سینه ام بر پا کنم
عابری تنها و تلخ، در آن خیابانم هنوز
آنچنان سیرم عزیز، از زندگی بی عشق تو
از همین عمر خودم، بی تو پشیمانم هنوز
متروی دلگیر تهران، اندکی آهسته ران
از غم دلتنگی اش، اینجا پریشانم هنوز

محمدصادق رزمی

اگر من را نمی خواهی بگو در غم بمیرم من

بگو بر من که با عشقم دلت وا می شود یا نه
بگو آیا که با قلبم دلت ما می شود یا نه
در این دنیا کنار تو بگو در سینه ام آیا
تمام شادی عالم به دل جا می شود یا نه
بگو با من تو ای عشقم کسی آیا به احساست
برای تو شبیه من به دنیا می شود یا نه
کسی آیا شبیه من به در این دنیای وا نفسا
به آن قلب و به احساست همانا می شود یا نه
اگر من را نمی خواهی بگو در غم بمیرم من
بگو دیگر که با مرگم دلت وا می شود یا نه

محمدصادق رزمی

می شوی دنیای من وقتی که باشی در دلم

با تو تنها قفل دل در سینه ام وا می شود
این دل تنها فقط با عشق تو ما می شود
انعکاس نور شب در چشم زیبایت عزیز
دیدنش زیباترین تصویر دنیا می شود
می شوی دنیای من وقتی که باشی در دلم
آن زمان دنیای من در قلب من جا می شود
زیر باران خزان وقتی تو در آغوشمی
مرد و زن ما را در آن غرق تماشا می شود
ای دریغا از جهان وقتی که از آن رفته ای
رفته ای و قفل دل با مرگ من وا می شود

محمدصادق رزمی

مرد تو عاشق تو تا ته دنیا بشود

قسمتم شد که دلم بی تو چه تنها بشود
مرد تو عاشق تو تا ته دنیا بشود
بی تو کارم شده که صحبت عشقت بشود
بر زبانم الکی عشق تو حاشا بشود
درد یعنی که دگر سهم من از دیدن تو
دیدن چشم تو در عالم رویا بشود
هر که عاشق بشود لیک به یارش نرسد
قسمتش شد که دگر او تک و تنها بشود
این همه شعر نوشتم که شبی از شب ها
یک نفر عاشق من بین غزل ها بشود

محمدصادق رزمی

ربنا آتنا از این شهوت، کاش پستی نبوددر این هستی

من دعایم دگر که این گشته،  ربنا آتنا از این پستی
ربنا آتنا از این شهوت، کاش پستی نبوددر این هستی
چشم شهوت و همان بچه، جیغ و فریاد دختری تنها
وقت جان کندن همان دختر، ای خدا ای خدا کجا رفتی
مرگ دختر و غمی جانکاه، گریه های مادر و غم خواهر
ای خدا کمکی کن به آن مادر، تا تحمل کند که این سختی
وای بر مرگ یک گل پر پر، وای بر دنیای بی احساس
ربنا آتنا که کوچک بود، پس چرا رفته او ز این هستی

محمدصادق رزمی

برف پیری زده بر موی سیاهم هر دم

عابری خسته دل و بی کس و دلگیرم من
به خدا از خودم و از همه کس سیرم من
برف پیری زده بر موی سیاهم هر دم
از غم چشم تو و این دل خود پیرم من
شده دیوانه تو قلب من و احساسم
اینچنین بر تو و آن موی تو زنجیرم من
نیمه ای عشق تو و نیمه دیگر ز غمت
تو ببین از غم تو همچو که کشمیرم من
تک و تنها و غریب هم قدم یاد توام
عابری خسته دل و بی کس و دلگیرم من

محمدصادق رزمی

این زندگی ام بی تو، یعنی که عذابی سخت

بی تو ز جهان سیرم، ای کاش که می ماندی
بر عشق تو من گیرم، ای کاش که می ماندی
تصویر تو بر دیوار، اندوه تو در سینه
من خیره به تصویرم، ای کاش که می ماندی
از شدت دلتنگی، در اوج شب و مهتاب
هر ثانیه دلگیرم، ای کاش که می ماندی
این زندگی ام بی تو، یعنی که عذابی سخت
من بی تو ز خود سیرم، ای کاش که می ماندی
وقتی که به قبرستان دیدی که به آن زیرم
گویی که گلم پیرم ، ای کاش که می ماندی

محمدصادق رزمی

در این دنیای تنهایی، کسی همراه قلبم نیست

برای درد تنهایی، برای گریه ی نم نم
برای این همه آلام، تو را هرگز نمی بخشم
پر از شوق تو بودم من، تو رفتی و ندانستی
که دیکر از نبود تو، دلم شد شعبه ای از غم
ببین از بس پر از دردم، در این دنیای وا نفسا
مرا دق می دهد آخر، غم و اندوه این ماتم
در این دنیای تنهایی، کسی همراه قلبم نیست
که غیر از تو کس دیگر، نشد بر قلب من محرم
تو رفتی از کنار من، ولی این را بدان ای عشق
برای درد تنهایی، تو را هرگز نمی بخشم

محمدصادق رزمی

ببین دلتنگ دلتنگم، پرم از درد تنهایی

تو با آن چشم زیبایت ، نگاهم می کنی یا نه
بگو آیا که در رویا، به من سر می زنی یا نه
چه می خواهی کنی با من، تو امشب با دل تنگم
بگو از نو تو می خواهی، دلم را بشکنی یا یا نه
ببین دلتنگ دلتنگم، پرم از درد تنهایی
در این دلتنگی و غصه، تو هم مثل منی یا نه
به من حرفی بزن اینک، بگو این را به احساسم
در این رویای تنهایی، تو امشب ممکنی یا نه
ببین حالا که فهمیدی، چنین غمگین و تنهایم
به من حالا بگو ای عشق، به فکر رفتنی یا نه

محمدصادق رزمی

ریشتر موی تو لرزانده دو دستانم را

عشق تو برده ز دل آن همه ایمانم را
اشک من برده دگر سوی دو چشمانم را
بین گیسوی تو موجی ست شبیه دریا
موج موهای تو  لرزانده دو دستانم را
قرص و آمپول و دوا چاره دردم نکند
مانده دکتر چه کند چاره درمانم را
جنگ و نا امنی و بحران جهانی به کنار
بی تو باید چه کنم این همه بحرانم را
بس که از دوری تو گریه پنهان کردم
اشک من برده دگر سوی دو چشمانم را

محمدصادق رزمی

در سرم هر ثانیه فکر تو دارم عشق من

مانده است در انتظارت هر دو چشمانم به در
تا ابد با ید که من چشمم بدوزانم به در
تا کسی در پشت در آهنگ این منزل کند
آن زمان باید که من چشمم بگردانم به در
در سرم هر ثانیه فکر تو دارم عشق من
مانده ام تا در کجا سر را بکوبانم به در
خوب می دانم عزیز رفتی دگر از پیش من
من ولی تا روز مرگ اینجا نگهبانم به در
از تمام عشقمان آن حس زیبای غریب
سهم من این بوده که چشمم بدوزانم به در

محمدصادق رزمی