ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی
ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

پدر زندانی

درد ابدی یعنی
در آن دنیا
نشناسی مرا
مانند همان فرزندی
که پدر زندانی اش را...


"اشغالگر"

غمم

غمِ این روزهایم
از خاطره آن روزهاست
که تو را داشتم...


"اشغالگر"

هر شب

شبِ آرزوهاست و
آرزوی بودنِ تویی که
دست نیافتنی ترین آرزویِ
هر شبِ منی...


"اشغالگر"

بهار بی تو

بهار است و
گل هایی هم نام تو
که شکوفه می دهند بی تو...


"اشغالگر"

آرام

وسعتی
بی انتها دارد
اقیانوسِ آرامِ نبودنت..


"اشغالگر"

جذب

به سوی آهن ربای چشمانت می آید
فلزِ قلبم،
تو جذب می کنی
و من مجذوب می شوم....


"اشغالگر"



از دست می روی

مانند آبی
که از مشتم چکید
و رفت
دست های تو نیز
از دستم رفت...


"اشغالگر"



آینده

قرار بود آینده را
با هم بسازیم
نه خاطره ها را...


"اشغالگر"

تار است

چشمانم ضعیف نیست
ولی تار است
دنیایی که
تو را ندارد...


"اشغالگر"

دیوار چین

دیوار چین است
نبودنت
هر کجا که باشم
باز هم دیده می شود...


"اشغالگر"

اتوبوس

دلِ من، اتوبوسی مسافربری ست
و دلتنگی ات مانند مسافری
که هیچ وقت
از آن پیاده نمی شود..


"اشغالگر"

نمی آیی

آبِ از جوی رفته
شاید روزی بر گردد
ولی
تو
هرگز...


"اشغالگر"

معجزه

معجزه یعنی
آمدنت،
همین کافیست
برای اثباتِ پیامبریِ عشق...


"اشغالگر"

روز مادر

میان گذر ِ فصولِ
گاهی
عجیب دلتنگ مهر میشوم
مهری ِ از جنس ِ مهر ِ مادری ...


"اشغالگر"

حاکم من

اینجا
هزاران جمهوری و پادشاهی
می آیند و می روند
ولی تو
تنها حکومت دنیایی
که تا ابد حاکم قلبمی...


"اشغالگر"

حق

من مانده ام تنها
میانِ تویی که حقم بودی
و خدایی که حقم را گرفت..


"اشغالگر"

بعد از خنده

گریه
بعد از خنده بود
رفتنت..


"اشغالگر

قاف

کوهِ قاف
قلبِ من است
که تو فاتحِ آن هستی...


"اشغالگر"

فرمان آتش بس

چشمانت
فرمان آتش بس بود
بعد از سال ها
جنگِ خاطره ها....


"اشغالگر"



اسیر

من
اسیر عشق تو شدم
و تو
اسیر خاک..


"اشغالگر"

انتظار

سخت است
منتظر کسی باشی
که سال هاست
مهمان خاک است...


"اشغالگر"

اسم تنهایی

نیستی و من
اسم تنهایی هایم را
"تو" گذاشته ام
که همیشه عاشقش بمانم..


"اشغالگر"

پرانتز

"من" را
در پرانتز بنویسید
نمی خواهم
در جمله ای باشد
که "تو" ندارد...


"اشغالگر"

روح خدا

تو
همان روح خدایی
که خدا با تو
به من جان می دهد...


"اشغالگر"

خدای مردد

میان این دنیا و آن دنیا
خدایی ست
که مردد مانده است
تو را به من برساند
یا مرا به تو...


"اشغالگر"