لب های زیبای تو را، با بوسه مهمان می کنم
آن درد دوری از تو را، درسینه پنهان می کنم
قلبم شده بی تاب تو، بیمار چشمانت شدم
این قلب بی تابم فقط، با غصه درمان می کنم
از رفتنت ابری شده، این آسمان شهرمان
من آسمان را از غمت، با دیده گریان می کنم
عرش خدا از اشک من، لرزان شده در آسمان
بعد از تو دیگر گریه را، من زیر باران می کنم
آخر شبی از درد خود، از غصه های رفتنت
خود را فدای چشم تو، از عشق سوزان می کنم
"محمدصادق رزمی"