-
به خدا که کشتن سرباز، ابدا هم هنر نمی باشد
10 - اردیبهشتماه - 1396 23:27
از برای حفظ این کشور، هر که را جگر نمی باشد هر کسی شبیه آن سرباز، عشق میهن بسر نمی باشد بوده آرزوی مادرش اینکه، که پسر را شبی کند داماد هرگز از غصه دل مادر، هر کسی را خبر نمی باشد طبق فرموده رسول الله، حب کشور نشانه دین است هر که از دلش وطن رفته، دین او ثمر نمی باشد به خدا که کشتن سرباز، ابداً هم هنر نمی باشد مثل...
-
مثل من در این بهار، تهران پر از دردت شده
10 - اردیبهشتماه - 1396 21:49
همچو کاری که بهار، با یک شقایق می کند هر دلی را چشم تو، آنگونه عاشق می کند مثل من در این بهار، تهران پر از دردت شده زین سبب در این بهار، آوای هق هق می کند وقت تنهایی و غم، وقتی که باران می زند مرد عاشق از غمش، در آن هوا دق می کند عشق وقتی سر زده، بر قلب هر کس آمده مثل من او را چنین، محو دقایق می کند مثل چنگیز مغول،...
-
در هوا گویی خدا، یاد تو را پاشیده است
10 - اردیبهشتماه - 1396 20:51
چشم من از درد تو، هر لحظه اش باریده است اینچنین داغی به دل، هرگز کسی نادیده است در نبرد عاشقی، وقتی غمت سر می زند این دلم تنها دلم، در عاشقی بازنده است هر چه کوشش می کنم، تا دل فراموشت کند با هجوم خاطره، این سعی من بیهوده است بس که این اردیبهشت، عطر تو دارد با خودش در هوا گویی خدا، یاد تو را پاشیده است عشق بودی...
-
بعد از این دیگر تو را، در خواب می بینم فقط
9 - اردیبهشتماه - 1396 20:10
از تو و از چشم تو، دل را بریدن مشکل است وصف تو از این و آن، تنها شنیدن مشکل است می روی و قلب من، دیگر ندارد یک تپش بی وجود ناز تو، این دل تپیدن مشکل است منتظر بودن عزیز، وقتی که دیگر رفته ای انتظارت را چنین، اینجا کشیدن مشکل است بعد تو دیگر کسی ،هرگز نمی آید به دل غیر تو بر هر کسی، دل را سپردن مشکل است بعد از این دیگر...
-
بر نگاه مرده ام، گویی که یک جان می رسد
9 - اردیبهشتماه - 1396 19:42
از نگاه گرم تو، فصل بهاران می رسد غصه ها با دیدنت، گویی به پایان رسد این تجسم کنی کمی، دست تو در دستان من ناگهان از شوق تو، آن لحظه باران می رسد می شوی آن یار من، در پیش چشمان رقیب آتشی از حسرتت، بر آن حسودان می رسد چون مسیح وقتی که تو، بر من نگاهی می کنی بر نگاه مرده ام، گویی که یک جان می رسد این خیال آخر رسید، زیرا...
-
می شود درگیر غم هرکس که شعرم خوانده است
8 - اردیبهشتماه - 1396 20:01
مانده عشقت بر دلم اما نگاهت رفته است قلب من از دوری ات دیگر که زار و خسته است از غمت بیدارم و هر شب نمی خوابم دگر جر نگاه خیس من هر آدمی خوابیده است آنقدر اندوه و غم در شعر خود آورده ام می شود درگیر غم هرکس که شعرم خوانده است خود بگو ای عشق من در این جهان یا آن جهان همچو من دلتنگ تو آیا کسی هم بوده است خوب می دانم دگر...
-
خاطراتت به دلم بی تو چه زیباست هنوز
7 - اردیبهشتماه - 1396 20:05
چشم من با غم تو عاشق و رسواست هنوز دل پر غصه من بی تو چه تنهاست هنوز از همان روز که من با تو به ساحل رفتم رد پایت به شن و ساحل دریاست هنوز کهنه شد عکس تو اما که ببین هر لحظه چشم تو بر دل من صادق و گیراست هنوز رفته ای از بر من لیک ولی ای عشقم خاطراتت به دلم بی تو چه زیباست هنوز بین هر غصه و غم در همه ی عالم ها درد تو...
-
با غمت اردیبهشت اردی جهنم می شود
7 - اردیبهشتماه - 1396 19:13
هر زمان در این بهار، باران نم نم می شود زیر آن باران و نم، قلبم پر از غم می شود می رسد فصل بهار، اما غمت هم می رسد قامتم از درد آن، در این هوا خم می شود زیر باران بهار، وقتی که می گریم ز غم اینچنین باران و نم، بر غصه مرهم می شود بس که در باران آن، تنها و غمگینم عزیز با غمت اردیبهشت، اردی جهنم می شود این بهار فهمیده...
-
غمناک ترین راه جهان جاده چالوس
6 - اردیبهشتماه - 1396 21:06
دارد دل من درد ز آن جادهِ چالوس وقتی ز غمت بوده نشان جادهِ چالوس پیچیده صدایت همه جا در همه جایش در جنگل و دریا و همان جادهِ چالوس در پیچ و خمش صحنه غمگین تصادف وقتی که گرفتش ز تو جان جادهِ چالوس با زخم عمیقی به بدن پر زدی از من دردا ز جدایی و فغان جادهِ چالوس حک گشته دگر بر دل من جمله زیرین غمناک ترین راهِ جهان جادهِ...
-
مثل آن برگ زرد و پاییزی، باید خود را به باد بسپارم
6 - اردیبهشتماه - 1396 19:49
آرزوی من شده مردن، از غم رفتن همان یارم هر شبم ز داغ آن عشقش، تا ابد همین شده کارم در هوای سرد بهمن ماه، مثل موهای او شده شب ها در شب دراز و تاریکش، خیره بر عکس او به دیوارم در بهار سبز و بارانی، چشم من دوباره می شود گیلان با نگاه خیس و نمناکم، از غمش دوباره می بارم توی گرمای ظهر تابستان، دل من مثل ساحل بوشهر زده شرجی...
-
به یادگار ز غمت ،در دلم خزان دارم
5 - اردیبهشتماه - 1396 20:19
ببین که زار و خرابم، غمت به جان دارم به یادگار ز غمت ،در دلم خزان دارم چنان به دلم، اشک و گریه دارم من که از غصه ات به آن، رودی روان دارم چه حاجتی ست ،که بگویم غم دل خود را که غمی به دلم، به این عیان دارم این شعر غمگین و، این غصه ی تلخم به یادگار به دلم، از تو من نشان دارم چنان غمت به دلم، فتاده در بهاران ها که از غمت...
-
من وفادارم به تو، حتی که بعد از رفتنت
5 - اردیبهشتماه - 1396 19:27
با لب خندان تو، دنیا همه دربند توست من یقین دارم بهشت، یک شعبه از لبخند توست آنچنان خالق تو را، زیبا تر از گل آفرید حوری و ماه و پری، در خوشگلی مانند توست بس که می ریزد غزل، از آن لب شیرین تو من که هیچم ای عزیز، حتی خدا دلبند توست من وفادارم به تو، حتی که بعد از رفتنت مرد تو تا روز مرگ، با خون خود پابند توست آنچنان با...
-
شبیه آن بهارانی، که از باغ و چمن رفتی
4 - اردیبهشتماه - 1396 20:58
گل زیبای غمگینم، چنان از پیش من رفتی که وقتی از برم رفتی، چو روحی از بدن رفتی چه زیبا می شدم با تو، درون رخت دامادی ولی حالا به جای آن، تو با رخت کفن رفتی به آبادی احساسم، تو با آن مهر خورشیدت شبیه آن بهارانی، که از باغ و چمن رفتی نفهمیدم چه شد رفتی، ولی دیدم که از پیشم سریع و تند و بی وقفه، چو چشم برهم زدن رفتی چه...
-
پشت هر لبخند من اندوه تو خوابیده است
4 - اردیبهشتماه - 1396 19:56
از دوباره در هوا عطر تنت پیچیده است بار هم اندوه تو در این هوا پاشیده است از دلم آن خاطرت هرگز نمی میمرد دگر تا ابد احساس من از دوری ات شوریده است بر نمی گردد کسی هرگز دگر بر زندگی بعد ازآن وقتیکه آن چشم تو را او دیده است در پس لبخند من درد عمیقی خفته است پشت هر لبخند من اندوه تو خوابیده است چشم من سهل است حتی ببین آن...
-
رو به مردن می شوم از غصه نیلوفرم
3 - اردیبهشتماه - 1396 19:53
پیر و خسته من شدم از غصه نیلو فرم ازهمان روزی که او بار سفر بست از برم می پرم آخر شبی از برج میلاد از غمش می پرد عشقش فقط با این روش ها از سرم آنچنان از درد او هر شب پر از دلتنگی ام می رود این زندگی آخر شبی از پیکرم دل خوشی هایم شده در این جهان تنها همین اینکه گاهی در خزان از کوچه اش من بگذرم آنچنان قلب و دلم از درد و...
-
گر شدم از غم تو مرده و بی جان تو بخند
3 - اردیبهشتماه - 1396 19:36
گر شدم از غم تو زار و پریشان تو بخند یا که از زندگی ام بی تو پشیمان تو بخند از غمت شد به دلم فصل بهاران چو خزان شده گر مثل خزان فصل بهاران تو بخند بین مردم ز غمت تا که دلم تنگ شود هر کجا درد دلم گشته نمایان تو بخند پشت پرچین اتاقت وسط فصل خزان بر دلم در وسط کوی و خیابان تو بخند می رسم از غم تو بر ته این خط حیات گر شدم...
-
دکترم تنها تو را بر حال من تجویز کرد
3 - اردیبهشتماه - 1396 19:12
بی تو باید از خودم در زندگی پرهیز کرد این بهاران را فقط باید ز غم پاییز کرد بی تو باید در خزان وقتی پر از تنهایی ام قلب خود را از غمت با خاطره تجهیز کرد آنچنان از درد تو حالم خراب و زار بود دکترم تنها تو را بر حال من تجویز کرد آنچه کردی با دلم تنها فقط در این جهان مثل آن زار و خراب تنها فقط چنگیز کرد گر بخواهم بی تو...
-
مثل تو هیچ کسی هم دل و همسنگ نبود
2 - اردیبهشتماه - 1396 20:55
مثل من هیچ کسی عاشق و دلتنگ نبود مثل تو هیچ کسی هم دل و همسنگ نبود با تو دنیای من از غصه و غم سنگ نبود به خدا زندگی ام ساکت و بی رنگ نبود فصل باران و خزان بی تو چه دلگیر نبود این جهان بی تو دگر بر دل من ننگ نبود با تو هر شب دل من ساکت ودلتنگ نبود در دلم از غم تو شورش و آن جنگ نبود رفته ای پیش خدا کاش بدانی ای عشق مثل...
-
دوباره هر کجا باشم، تویی آن انتخاب من
2 - اردیبهشتماه - 1396 20:41
کمی در این غم دنیا، بیا امشب به خواب من خیالت راحت و راحت، تو هستی انتخاب من میان این جراید ها، سیاسی گشته چشمانت که با آن مشکی چشمت، تویی آن انقلاب من به روی هر کس و ناکس، دلم را بسته ام دیگر تو رفتی و شدی حالا، دلیل اعتصاب من دوباره انتخابات است، دوباره شور و دلشوره میان این همه تشویش، تو بودی التهاب من چه روحانی چه...
-
از تو تنها چشم تو در قاب عکسی مانده است
2 - اردیبهشتماه - 1396 19:44
هر کسی شعر مرا با داغ قلبش خوانده است بعد از آن دیگر که او در کار خود وامانده است با همان دستان خود آن عشق تلخ لعنتی رشته ای از غصه ات بر گردنم افکنده است از همان روزی که در بوشهر و ساحل دیدمت رد پایت روی شن هایش ببین جا مانده است از تو تنها چشم تو در قاب عکسی مانده است قلب من حالا فقط با آن نگاهت زنده است تا تو بودی...
-
گر که یارم زنده بود اینگونه دل تنها نبود
31 - فروردینماه - 1396 20:30
بی وفا در پیش من دستان او محکم نگیر لااقل از آن لبش آن بوسه را هر دم نگیر پیش چشمانم دگر شادی نکن با آن رقیب حال من را اینچنین با غصه ها و غم نگیر گاه گاهی با پیام یا گاهی هم با متن چت یک سراغ از حال من اینگونه آن را هم نگیر وقت خنده با رقیب یادت بیاید این سخن وقت تنهایی خود با گریه ات حالم نگیر گر که یارم زنده بود...
-
از درد تو در سینه خود تاب ندارم
31 - فروردینماه - 1396 19:46
بی تابم و از درد و غمت خواب ندارم دیگر به دو چشمم به خدا آب ندارم دلتنگم و با هیچ کسی حرف ندارم با درد تو در سینه خود تاب ندارم از شدت دلتنگی خود زار و خرابم زیرا که دگر عکس تو در قاب ندارم مرداب دلم خشک شده از غم اینکه نیلوفر خود در دل مرداب ندارم بیدارم و دیگر به خدا تاب ندارم دلتنگم و از دوری تو خواب ندارم محمدصادق...
-
بی تو دیگر قلب من ویران شده از درد تو
30 - فروردینماه - 1396 19:34
بی تو تنها بودنم در زیر باران ساده نیست شاد بودن در جهان با چشم گریان ساده نیست بی تو وقتی از غمت دلتنگ چشمت می شوم عابری تنها شدن در شهر تهران ساده نیست بین جمعی آشنا وقتی که از شادی خوش اند خنده های زورکی با درد پنهان ساده نیست هر زمان از درد تو شب های من پر غصه است گریه های هر شبم از درد هجران ساده نیست بی تو دیگر...
-
یاد تو بر قلب من سنگین و غمگین می زند
14 - فروردینماه - 1396 21:21
مثل بارانی که آن بی تاب و سنگین می زند یاد تو بر قلب من سنگین و غمگین می زند وقت تنهایی که من در اشتیاقت خفته ام غصه ات تنها فقط یک سر به بالین می زند تا که گاهی اندکی در چهره خندان می شوم آن میان بر قلب من آن درد دیرین می زند بی تو باران بر دلم وقتی که تنها می شوم بر دل پر آتشم گویی که بنزین می زند می زند هر شب به دل...
-
خداحافظ تو ای معشوق که درد سینه ام بودی
14 - فروردینماه - 1396 20:11
خداحافظ گلم زیرا دگر من را نمی بینی مرا دیگر چنین تنها در این دنیا نمی بینی خداحافظ گل نازم تو بودی محرم رازم شبیه عاشقی چون من دگر اینجا نمی بینی دگر در آذر و آبان بدون دست تو در دست به زیر نم نم باران چنین تنها نمی بینی ببین حالا که در خاکم خداحافظ گل زیبا مرا دیگر چنین تنها در این دنیا نمی بینی برو ای عشق زیبایم...
-
هر روز هفته را ز غمت جمعه می کنم
14 - فروردینماه - 1396 19:32
هر شب کنار عکس تو گریه می کنم با اشک خود ز نبودت مویه می کنم حالا که نیستی و دگر من ندارمت آخر ببین ز غمت سکته می کنم تا پروانه شدن و پر کشیدنم به تو در کنج خلوت خودم پیله می کنم فرقی نمی کند شنبه و جمعه برای من هر روز هفته را ز غمت جمعه می کنم تا کم شود درد تو در سینه ام عزیز هر شب کنار عکس تو گریه می کنم محمدصادق...
-
می روم زیر پتو، تا کمی گریان بشوم
13 - فروردینماه - 1396 21:51
قسمتم شد که دگر، بی تو پریشان بشوم مثل یک ارگ خراب، خسته و ویران بشوم کار دل بود که من، در وسط فصل بهار اینچنین عاشق تو، بین خیابان بشوم تا که هر شب غم تو، اندکی کمتر بشود می روم زیر پتو، تا کمی گریان بشوم تا که رسوا نشود، درد تو در سینه من پشت یک خنده تلخ، دزدکی پنهان بشوم تا که من تا به ابد، عاشق و تنها بشوم قسمتم...
-
من همان سیزده ام، کز غم تو در به درم
13 - فروردینماه - 1396 11:55
تو نبودی و ندیدی، که چه آمد به سرم با همه پیری خود، بی تو هنوزم پسرم تا کمی تازه شود، خاطره ات در دل من از نو افتاده قدم، بر سر کویت گذرم تو که رفتی و ندیدی، چه کشیدم بعدت به خدا در همه جا، بی تو در آمد پدرم بعد تو با غم تو، شاعر چشمت شده ام می سرایم ز غمت، این شده تنها هنرم چو همان سیزده که، از همه عالم به در است من...
-
عاشقت بودم ولی، من گر نفهمیدم چه شد
12 - فروردینماه - 1396 21:53
تا که دیدم چشم تو، دیگر نفهمیدم چه شد با چنین احوال بد، بهتر نفهمیدم چه شد عاشقم یا من خلم، یا آنکه من بد دیده ام هرچه کوشش کرده ام، بدتر نفهمیدم چه شد من نمیدانم چرا، اینگونه عاشق گشته ام با تمام هوش خود، آخر نفهمیدم چه شد اندکی حالم ببین، من را در آغوشت بکش عاشقت بودم ولی، من گر نفهمیدم چه شد یادم آمد دیدمت، در سالن...
-
دلم تا آخرم عمرم، اسیر شهد عشقت شد
11 - فروردینماه - 1396 20:46
من و این ساحل دریا، من آن درد دریایی دوباره یاد تو در دل، دوباره اوج تنهایی من و این مغرب دلگیر، من و این نم نم باران ببین می بارد از چشمم، دوباره اشک رسوایی ز دردت بس که دلگیرم، غمت آمد به دیدارم به قلبم می زنم از نو، غمی از جنس شیدایی دلم تا آخرم عمرم، اسیر شهد عشقت شد تو با آن عشق شیرینت، شبیه شهد خرمایی دوباره نم...