مانده عشقت بر دلم اما نگاهت رفته است
قلب من از دوری ات دیگر که زار و خسته است
از غمت بیدارم و هر شب نمی خوابم دگر
جر نگاه خیس من هر آدمی خوابیده است
آنقدر اندوه و غم در شعر خود آورده ام
می شود درگیر غم هرکس که شعرم خوانده است
خود بگو ای عشق من در این جهان یا آن جهان
همچو من دلتنگ تو آیا کسی هم بوده است
خوب می دانم دگر پیش خداوندی عزیز
قلب من اما هنوز در انتظارت مانده است
محمدصادق رزمی