-
مثل آن بید ضعیف می لرزم از اندوه تو
17 - مهرماه - 1396 10:06
در خیالم آمدی از پشت در در می زنی گاهگاهی اینچنین بر قلب من سر می زنی کلبه تاریک من با تو چه روشن می شود تا سری بر خانه ی تنگ و محقر می زنی با غمت در خاطرم در ساحل بوشهر و غم همچو آن موج بلند بر قلب بندر می زنی مثل آن بید ضعیف می لرزم از اندوه تو تو ولی همچون تبر بر زخم پیکر می زنی می روی از پیش من اما تو با چشمان خیس...
-
تنها تویی دعایم، در ذکر هر قنوتم
17 - مهرماه - 1396 09:57
قلبم به غم اسیر است، زیرا تو را ندارد این درد کهنه ی دل، دیگردوا ندارد وقتی که غم بیاید، دیگر تفاوتی نیست زیرا که درد و غصه، ما و شما ندارد تنها تویی دعایم، در ذکر هر قنوتم این دل به یاد عشقت، جز این دعا ندارد ماندم به پای عشقت، در اوج غصه و غم مانند من عزیزم، کس این وفا ندارد هر فصل تازه دیگر، فرقی به من ندارد حتی...
-
عشق گویی در جهان یک قاتل سریالی است
16 - مهرماه - 1396 19:25
از ازل با عاشقی هر حال خوش بدحالی است عشق گویی در جهان یک قاتل سریالی است تا که عشقی با نگاه در هر دلی وارد شود آن نفر با عاشقی حالش دگر جنجالی است حس و شعرش می شود تنها فقط معشوقه اش بعد از آن احساس او بر دیگران پوشالی است هر زمان هر عاشقی از زندگی پر می کشد من یقین دارم که عشق یک قاتل سریالی است محمدصادق رزمی
-
پشت سر هر چه که پل بود خرابش کردم
27 - شهریورماه - 1396 21:02
نقش این زندگی ام بی تو بر آبش کردم پشت سر هر چه که پل بود خرابش کردم تو که رفتی و ولی عکس تو اینجاست هنوز تا که عکست نرود حبس به قابش کردم وقت تنهایی و در لحظه غمگین غروب عکس زیبای تو را عشق خطابش کرد خواستم تازه شوم بی تو نشد آن زیرا پشت سر هر چه که پل بود خرابش کردم محمدصادق رزمی
-
چون عکس ماه بر آب می بینمت هنوز
27 - شهریورماه - 1396 20:44
دلم خوش است که در خواب میبینمت هنوز چون عکس ماه بر آب می بینمت هنوز در وقت تنهایی و با دلی غمین با چشم تر به قاب می بینمت هنوز چون روز اولی که تو را دیدمت کمی بر حال خودم بی تاب می بینمت هنوز دلم خوش است که در دلتنگی و غمت گاه گاهی به خواب می بینمت هنوز محمدصادق رزمی
-
عشق تو تنها فقط با قلب من او کار داشت
26 - شهریورماه - 1396 20:53
کاش میشد زندگی با تو کمی تکرار داشت درد عشقم را کمی در سینه اش آن یار داشت می زند بر قلب من عشقت درون سینه ام عشق تو تنها فقط با قلب من این کار داشت تا نفهمد راز من از عشق و آن چشمان تو کاش میشد راز من راهی به جز انکار داست من حسادت می کنم بر حال آن دیوار سرد چون ندارم عکس تو آن را ولی دیوار داشت کاش میشد زندگی مانند...
-
جز درد تو در سینه من رهگذری نیست
26 - شهریورماه - 1396 19:53
جویم همه جا از تو ولی یک اثری نیست دردی به خدا مثل غم بی خبری نیست مانند همان مرغ اسیر، در قفسی سرد از بهر پریدن به خدا بال و پری نیست قلبم شده بی تو چو همان کوچه بن بست جز یاد تو در کوچه دل رهگذری نیست در لحظه ی بیماری و در اوج غریبی دیگر نگران پشت سرم چشم تری نیست من بی خبرم از تو و این حسرت تلخی ست دردی به خدا مثل...
-
وقتی که دگر می رفت، غم ها دو برابر شد
23 - شهریورماه - 1396 20:32
از غصه آبان ماه، اندوه من آذر شد پاییز و جدایی ها، با درد و غمش سر شد با رفتن او گویی، شادی ز دلم رفتش وقتی که دگر می رفت، غم ها دو برابر شد برگشت و نگاهم کرد، با چشم پر از اشکش چشمش که چنین تر شد، چشمان همه تر شد از غصه چشمانش، غمگین و پر از دردم اشکم ز جدایی ها، گویی که چه گوهر شد از دیدن تصویرش، با خاطره و یادش...
-
بی قرارم شب و روز،در تب دیدار رخت
17 - شهریورماه - 1396 20:17
عاشقت هستم و ای کاش که یارم بودی بین این مردم بی غم تو کنارم بودی بی قرارم شب و روز،در تب دیدار رخت کاش می شد که تو بودی و قرارم بودی داغ عشقت شده چون گرمی مرداد جنوب هیزم دوزخم و کاش بهارم بودی بی تو باید چه کنم با غم جان کندن خود کاش و ای کاش تو بر سنگ مزارم بودی حسرت دیدن تو کرده خرابات مرا خسته و بی نفسم کاش کنارم...
-
در شب تولدم گویی، غصه ها در دلم دوباره شد بر پا
15 - شهریورماه - 1396 11:54
دو قدم مانده تا پاییز، پا گذاشتم من در این دنیا روز تلخ تولدم انگار، زندگی غصه را نموده است اهدا آنچنان پر شدم ز تنهایی، حال من را فقط خدا داند تو ببخش ای خدا ولی گویی، مثل من نبوده کس چنین تنها من و تنهایی و غمی سنگین، من و این روز تلخِ بی تبریک در شب تولدم گویی، غصه ها در دلم دوباره شد بر پا در شب تولدش هر کس، شاد...
-
تک و تنها شده ام از غم دلگیر دلم
30 - مردادماه - 1396 20:01
امشب از یاد تو در سینه ببین بی تابم مثل هر شب ز غمت باز ببین بی خوابم تک و تنها شده ام از غم دلگیر دلم مثل یک قایق کهنه ز غمت بر آبم بی کس و بی نفسم در شب تنهایی خود در شب بی کسی ام عکس تو شد مهتابم می روم زیر پتو تا ز غمت گریه کنم امشب از یاد تو در سینه ببین بی تابم محمدصادق رزمی
-
مرهم درد دلم امشب برس بر داد من
29 - مردادماه - 1396 20:10
درد بی درمان من امشب برس بر داد من گوش کن درد مرا این ناله و فریاد من ریشه کرده عشق تو در قلب و احساسم دگر مانده عشقت تا ابد در سینه و در یاد من تازه وارد بوده ام من در کلاس عاشقی چشم تو بوده عزیز در این کلاس استاد من عشق تو بودش عزیز داروی قلب خسته ام از غمت حالا ولی عشقت شده جلاد من نوش دارویی عزیز پس کی به دادم می...
-
تا همان روز وداع با غصه تنها می شوم
29 - مردادماه - 1396 19:42
با خیالت تا کمی در سینه تنها می شوم آن زمان در چشم خود مانند دریا می شوم تا کمی درخاطره خود را در آن گم می کنم ناگهان در کوچه تان آن لحظه پیدا می شوم در خیالم هر زمان درگیر یادت می شوم آن زمان با غصه ات غمگین دنیا می شوم هر کسی در جمعه ها درگیر غم ها می شود من ولی در شنبه ها مانند آنها می شوم آنچنان در سینه ام عشقت...
-
از زندگی و این عمر،دلگیر و بی قرارم
28 - مردادماه - 1396 21:07
مشغول کار و بارم، دستم به غصه بند است با عشق تو عزیزم، شب های من بلند است قلبم شکسته از عشق، دادم برس خدایا بر من بگو خدایا، قلب شکسته چند است از زندگی و این عمر،دلگیر و بی قرارم این زندگی برایم، با تو فقط پسند است دنیا بدون عشقت، یعنی فقط سیاهی با غصه های تلخت، این زندگی چرند است خوش باش با رقیبم، فکرم نکن عزیزم از...
-
راحت برو عزیزم، گل پشت و رو ندارد
28 - مردادماه - 1396 19:53
این داستان غمین است، زیرا که تو ندارد این قصه های دردم، آن قصه گو ندارد بودی شبیه یک گل، در کوچه باغ قلبم اما گل قشنگم، دیگر که بو ندارد بودی تو آرزویم، در این جهان عزیزم این دل به جز نگاهت، او آرزو ندارد زل می زنم به عکست، اشکم ببین در آمد تار است دیدگانم، این دیده سو ندارد از من دلت بریدی، رفتی تو با رقیبم راحت برو...
-
تو شادی بین آغوشش، فراموشت شدم دیگر
27 - مردادماه - 1396 21:07
نشستی پیش معشوقت، من اینجا از غمت پر پر غمت چادر زده بر دل، نشسته فکر تو در سر تو چشمانت پر از شادی، کنار یار خود هستی من اینجا از غمت تنها، برایت زل زدم بر در تو شادی بین آغوشش، فراموشت شدم دیگر غمت در سینه ام ای عشق، مرا دق می دهد آخر یقین دارم شبی تاریک، شوی دلتنگ این یارت دقیقا آن شب تاریک، که از تن رفته ام دیگر...
-
هر تپش در سینه ام نام تو در آن می زند
27 - مردادماه - 1396 20:44
صبح یعنی تا کمی پلک تو بالا می رود آن زمان دنیای من با آن چه روشن می شود روز من در یک نفس مانند شب ها می شود آن زمانی که عزیز یک لحظه خوابت می برد آنچنان در سینه ام عشق تو را دارم عزیز هر تپش در سینه ام نام تو در آن می زند عشق یعنی یار تو تا اندکی غمگین شود قلب تو در آن زمان سرشار غم ها می شود محمدصادق رزمی
-
می شوم امشب ز غم من عابری در کوی تو
27 - مردادماه - 1396 20:09
آمدم تا دزدکی در سینه پنهانت کنم اشک من آمد ولی باید نمایانت کنم آمدم با ماه شب درباره ات حرفی زنم تا که با مهتاب و شب در دل چراغانت کنم زل به عکست می زنم تا بلکه امشب از غمت چشم خود را محو آن تصویر چشمانت کنم می شوم امشب ز غم من عابری در کوی تو اینچنین باید ز غم عزم خیابانت کنم می چکد از چشم من اندوه یک مرد غریب مثل...
-
تو در خاکی و من زنده دلم تنها تو می خواهد
25 - مردادماه - 1396 21:25
تو وقتی از جهان رفتی، صدایم در نمی آمد چه می شد قصه ام با تو، به غم ها سر نمی آمد دلم اتش گرفت وقتی، تو را دیدم به زیر خاک ولی کاری در آن حالت، ز دستم بر نمی آمد یقینا شاد می گشتم، کنارت در دل شب ها که مرگ تلخ و دلگیرت، چنان او گر نمی آمد تو از بالا خودت دیدی ،که بی تو در خودم مردم ولی کاری در آن حالت، ز دستت بر نمی...
-
باید که به دل زنده کنم یاد خدا را
25 - مردادماه - 1396 20:52
باید که به دل زنده کنم یاد خدا را با ذکر و دعا تازه کنم یاد خدا را در ساحل دریا و در آن لحظه مغرب در سینه کمی شروه کنم یاد خدا را تا آنکه کمی کم بشود بار گناهم با توبه و غم ناله کنم یاد خدا را باید که دگر بین غم و غصه دنیا در کنج دلم پیشه کنم یاد خدا را حالا که دگر بی کس و تنها و غریبم باید که به دل زنده کنم یاد خدا...
-
پیچیده عطر مویت، در باد گرم مرداد
23 - مردادماه - 1396 21:37
در عصر گرم تهران، بلوار میرداماد با تو در آن خیابان، بودم چه شاد و دلشاد آن لحظه در خیابان، گویی بهار بودش با تو شبیه خرداد، در لحظه های مرداد حالا که رفتی ای عشق، حالم ببین ز دردت از غصه های تلخت، من ماندم و غم و یاد پیچیده عطر مویت، در باد گرم مرداد از داغ آن جدایی، گشتم شبیه آن باد با یاد آن نگاهت، بی تو نشسته ام...
-
با درد جدایی ها از عشق تو گفتم من
23 - مردادماه - 1396 21:16
تصویر تو را دارم ای کاش خودت بودی بی تو چه اسفبارم ای کاش خودت بودی در ذکر دعاهایم هر لحظه تو می خواهم دیگر شده این کارم ای کاش خودت بودی با درد جدایی ها از عشق تو گفتم من غمگین شده آثارم ای کاش خودت بودی در گوشه این دنیا هستم چه تک و تنها بودی تو فقط یارم ای کاش خودت بودی بر سینه این دیوار در لحظه تنهایی تصویر تو را...
-
عکس زیبای تو ای کاش، نفس داشت کمی
2 - مردادماه - 1396 19:48
حسرتم این شده که، کاش زمان بر می گشت درد پیری به دلم، با تو جوان بر می گشت یار من رفت ولی، کاش که این هم می شد او که رفته ز جهان، باز جهان بر می گشت کاش می شد برسد، از تو پیامی به دلم با پیامی ز تو هم، نامه رسان بر می گشت عکس زیبای تو ای کاش، نفس داشت کمی تا که با آن نفست، مرهم جان بر می گشت تا بگویم به تو که، بی تو...
-
شدم مانند آن سرباز، که پایش رفته بر مینی
1 - مردادماه - 1396 20:25
نه راهی پیش رو دارم، نه راهی پشت سر دارم بگو از عشق تو دیگر، چگونه دست بر دارم نه حسی من به کس دارم، نه قلبی پر هوس دارم که غیر از من بدون تو، دلی هم در به در دارم به قلبم آمدش عشقت، از آن چشمان زیبایت ولی حالا که این غم ها، ز چشم پر شرر دارم تو رفتی و ندانستی، تو بودی علت شوقم که دیگر از غمت اینج،ا فقط چشمان تر دارم...
-
شانه ات رفت، کجا رفت،خدا می داند
1 - مردادماه - 1396 19:55
با غمت در همه شب تا به سحر بیدارم تا ابد در همه شب چشم به راهت دارم مثل آن ابر بهاری که پر از باران است به خدا دست خودم نیست اگر می بارم بی تو دیگر به خدا حوصله ای نیست عزیز بی تو حتی ز خودم، از همه کس بیزارم شانه ات رفت، کجا رفت،خدا می داند بی تو حالا تو بگو سر به چه من بگذارم تا تو بودی به دلم عشق تو تنها بودش رفتی...
-
بین من و آن مردت او برده که بازی را
31 - تیرماه - 1396 20:01
سرشار غمت کردم دنیای مجازی را بر هم زده ام از غم خط های موازی را در بین رقیبانم او گشته دگر یارت بین من و آن مردت او برده که بازی را لبخند زدی بر من گویی که دلت با ماست پایان بده اش دیگر این بنده نوازی را وقتی که سلامم را دیگر ندهی پاسخ پر می کنی از غصه دنیای مجازی را محمدصادق رزمی
-
از غم دلتنگی ات، از خود گریزانم هنوز
30 - تیرماه - 1396 20:38
با نگاه سبز تو، در دل بهارانم هنوز با دم دستان تو، یاد زمستانم هنوز در قرار آخری، دست تو در دستان من از غم دلتنگی ات، از خود گریزانم هنوز تا کمی یاد تو را، در سینه ام بر پا کنم عابری تنها و تلخ، در آن خیابانم هنوز آنچنان سیرم عزیز، از زندگی بی عشق تو از همین عمر خودم، بی تو پشیمانم هنوز متروی دلگیر تهران، اندکی آهسته...
-
اگر من را نمی خواهی بگو در غم بمیرم من
29 - تیرماه - 1396 20:13
بگو بر من که با عشقم دلت وا می شود یا نه بگو آیا که با قلبم دلت ما می شود یا نه در این دنیا کنار تو بگو در سینه ام آیا تمام شادی عالم به دل جا می شود یا نه بگو با من تو ای عشقم کسی آیا به احساست برای تو شبیه من به دنیا می شود یا نه کسی آیا شبیه من به در این دنیای وا نفسا به آن قلب و به احساست همانا می شود یا نه اگر من...
-
می شوی دنیای من وقتی که باشی در دلم
28 - تیرماه - 1396 20:31
با تو تنها قفل دل در سینه ام وا می شود این دل تنها فقط با عشق تو ما می شود انعکاس نور شب در چشم زیبایت عزیز دیدنش زیباترین تصویر دنیا می شود می شوی دنیای من وقتی که باشی در دلم آن زمان دنیای من در قلب من جا می شود زیر باران خزان وقتی تو در آغوشمی مرد و زن ما را در آن غرق تماشا می شود ای دریغا از جهان وقتی که از آن...
-
مرد تو عاشق تو تا ته دنیا بشود
28 - تیرماه - 1396 19:49
قسمتم شد که دلم بی تو چه تنها بشود مرد تو عاشق تو تا ته دنیا بشود بی تو کارم شده که صحبت عشقت بشود بر زبانم الکی عشق تو حاشا بشود درد یعنی که دگر سهم من از دیدن تو دیدن چشم تو در عالم رویا بشود هر که عاشق بشود لیک به یارش نرسد قسمتش شد که دگر او تک و تنها بشود این همه شعر نوشتم که شبی از شب ها یک نفر عاشق من بین غزل...