-
تو را از پنجره گاهی تماشا می کنم ای عشق
11 - بهمنماه - 1395 19:14
مرا با بوسه مهمان کن به لب های اهورایی برای مرهم این دل تظاهر کن که اینجایی چقدر احساس زیبایی تو وقتی پیش من باشی درون قلب من هستی دقیقا در همانجایی تو را از پنجره گاهی تماشا می کنم ای عشق تو هم از پشت آن شیشه مرا غرق تماشایی خیالت می کنم هستی دقیقا در همین رویا من و تو در کنار هم عجب دنیای زیبایی تصور کرده ام هستی...
-
دیدمت با چشم شرجی
11 - بهمنماه - 1395 18:49
روز تلخ رفتنت با چشم شرجی دیدمت دیدن با چشم تر از عادت بوشهریاست محمدصادق رزمی
-
من نمی دانم چگونه این غمت آخر شود
11 - بهمنماه - 1395 18:38
هر چه کوشش میکنم تا درد تو کمتر شود در دلم اما غمت هر لحظه اش بدتر شود من نمی دانم چگونه این غمت آخر شود لیک می دانم غمت با مردنم بهتر شود گر که داری مثل من اندوه دوری در دلت چشم تو باید کمی از غصه هایم تر شود گر بخواهم از غمت در آتشی رسوا شوم بین آن آتش دلم باید که خاکستر شود تا نفس دارم عزیز این غصه را دارم به دل من...
-
بعد از آن درخواب خود درگیر رویا می شود
7 - بهمنماه - 1395 20:00
عشق تو در سینه ام وقتی که بر پا می شود اشک من بر گونه ام در چهره پیدا می شود در خیابان یاد تو وقتی به قلبم می زند بدترین جای جهان آن لحظه آنجا می شود آدمی از درد خود وقتی که عاشق می شود با غمی در سینه اش در خانه تنها می شود از غم دلتنگی اش وقتی که غمگین می شود بعد از آن درخواب خود درگیر رویا می شود یاد تو در سینه ام...
-
نام پلاسکو تا ابد، اندوه تهران می شود
6 - بهمنماه - 1395 19:17
آتش نشاندی بر دلم ،با رفتنت آتشنشان در زیر آوار غمت، من مانده ام در این جهان پیکر به پیکر مانده است، در زیر آوار غمت رفتی و خاکستر شدی، در سینه تهران نهان نام پلاسکو تا ابد، اندوه تهران می شود وقتی که حتی پیکرت، آنجا ندارد یک نشان آن آتش آوار ها، از داغ تو بر قلب اوست رد تو دارد خاک آن، داغ تو دارد آن مکان در موسم ناب...
-
در آن یکشنبه غمگین ایران، دریغا هاشمی از بین ما رفت
20 - دیماه - 1395 18:44
عجل آمد سراغ یار ایران، بگو آن یار ملت در کجا رفت بسوزد از فراقش قلب ملت، که یار رهبری هم تا خدا رفت در آن سرمای بی احساس تهران، زمستان آمده بر قلب ایران که با سرمای جانسوز زمستان، دگر از سرو سبزش آن صفا رفت شبیه نا خدا بودش درآن موج، که ایران هم شبیه کشتی او در این دریای پر موج و تلاطم، از آن کشتی ببین آن ناخدا رفت...
-
بی خیال لحظه ها وقتی تو رفتی از خیال
19 - دیماه - 1395 20:16
صبح زیبایت بخیر اما نخوابیدم عزیز مثل باران از غمت در سینه باریدم عزیز در تمام دیشبم من زل به چمشانت زدم جز نگاه عاشقت چیزی نمی دیدم عزیز کل شب را از غمت تا صبح باریدم عزیز در کنارم آمدی گفتی که فهمیدم عزیز گفتمت با من بمان تا غصه ات کمتر شود در خیالم روی تو یک لحظه بوسیدم عزیز بی خیال لحظه ها وقتی تو رفتی از خیال کاش...
-
عشق گاهی یک نهنگی را به کشتن می دهد
19 - دیماه - 1395 19:18
مثل من وقتی که او بوی نبودن می دهد عشق گاهی یک نهنگی را به کشتن می دهد مثل یک ققنوس پیر وقتی که میمیرد ز غم همچو آن گویی چنین فریاد رفتن می دهد چشم در چشمان عشق وقتی به من زل می زند من به او دل می دهم او غصه بر من می دهد عشق وقتی بر دلت یک یادگاری می زند جامه ای از غصه ها اینگونه بر تن می دهد مثل من وقتی که عشق حرف از...
-
شادی هر عاشقی وابسته در معشوق اوست
19 - دیماه - 1395 18:40
روز و شب از غصه ات گویی که مانند هم اند یاد تو با غصه ام در سینه هم بند هم اند مثل آن یک لنگه کفش وقتی نباشد لنگه اش عشق تو با قلب من هر لحظه پابند هم اند چون گیاه پیچکی پیچیده ام من دور تو قلب من با قلب تو اینگونه پیوند هم اند شادی هر عاشقی وابسته در معشوق اوست قلب هر دو اینچنین در سینه دربند هم اند بی تو در دنیای من...
-
یک موزه از درد و غم است، جانباز اعصاب و روان
18 - دیماه - 1395 20:28
یک موزه از درد و غم است، جانباز اعصاب و روان دردی به قلبش می زند، از موشک و از موج آن وقتی که حتی بچه اش، او را تمسخر می کند دلتنگ سنگر می شود، دلتنگ آن رزمندگان هی قرص و آمپول و دوا، هی موج بیسیم و صدا سر را به شیشه می زند، از موج دردش آن زمان از پشت بیسیمی که نیست ،گوید به فریادی بلند قیچی شدیم از هر طرف، از این...
-
گفتم که من از دوری ات، بیمار چشمانت شدم
18 - دیماه - 1395 19:00
گفتم که معشوقم تو باش، گفتا پشیمان می شوی گفتم پشیمانی چه سود، گفتا که ویران می شوی گفتم که از موهای خود، آن روسری را وا بکن گفتا اگر آن وا کنم، در دل پریشان می شوی گفتم ز آن شهد لبت، امشب مرا مهمان بکن گفتا که با شهد لبم، درگیر بحران می شوی گفتم که من از دوری ات، بیمار چشمانت شدم گفتا فراموشم بکن، اینگونه درمان می...
-
قبله ام را بی جهت، من از خدا گم کرده ام
18 - دیماه - 1395 18:43
من نمی دانم تو را، آخر کجا گم کرده ام تا به خود من آمدم، دیدم تو را گم کرده ام قول دادی تا ابد، دستان تو سهمم شود پس چرا آن دست تو، ای بی وفا گم کرده ام با وجودت قبله ام، سمت همان چشم تو بود قبله ام را بی جهت، من از خدا گم کرده ام دست من یخ می زند، در این زمستان بیشتر چونکه آن دستان تو، در این هوا گم کرده ام من نمی...
-
می کشد آخر مرا این دوری و این فاصله
17 - دیماه - 1395 18:34
بی تو ویرانم عزیز، همچون که بم در زلزله مثل یک بندر که شد، در ساحلش بی اسکله از تو دورم در جهان، جایت نمی دانم کجاست می کشد من را ببین، این دوری و این فاصله مثل طرح زوج و فرد، در قسمتی از شهرمان یک زمان بی تاب تو، در یک زمان بی حوصله وقتی که می بستی عزیز، بار سفر از این جهان من همچو یک تهران شدم، در اضطراب زلزله حالا...
-
دل تنها و بیچاره، بخواب امشب به تنهایی
16 - دیماه - 1395 19:48
بخواب ای چشم من امشب ،که او دیگر نمی آید که این قصه بدون اشک، به چشمم سر نمی اید نباش ای چشم من هر شب، چنین در انتظار یار در این تنهایی و غصه، کسی از در نمی آید دل تنها و بیچاره، بخواب امشب به تنهایی خیالت راحت و راحت، از این بدتر نمی آید تو ای احساس تنهایم، خودم هم خوب می دانم شبیه او به این قلبم، دگر بهتر نمی آید...
-
به نام خدایی که عشق آفرید، مرا تا ابد عاشقت آفرید
16 - دیماه - 1395 18:50
به نام خدایی که عشق آفرید، مرا تا ابد عاشقت آفرید به نام خداوند غم های من، که دل را ز غم لایقت آفرید به نام خدایی که سیب آفرید، مرا مثل ادم ز غم آفرید به نام خدایی که در بحر غم، مرا در غمت قایقت آفرید به نام خدایی که با دست خود، تو را اینچنین دلربا افرید به نام خداوند سازنده ات ،که غم را به دل خالقت آفرید به نام خدای...
-
هر جا که غصه باشد، پای غمت به کار است
15 - دیماه - 1395 19:09
کردی مرا فراموش، این رسم روزگار است اما ببین که یادت، در سینه استوار است گفتی اگر که یک شب، در پیش تو نباشم از زندگی بمیرم، دنیا چه ننگ و عار است این را بدان عزیزم، از بس غمت زیاد است هر جا که غصه باشد، پای غمت به کار است لبخند من چه تلخ است، بازیگرم عزیزم بی تو جهان برایم، مانند لاله زار است کاری به این ندارم، از این...
-
بنگر که مانند خدا، من را تو تنها کرده ای
15 - دیماه - 1395 18:51
هر شب ز اندوه و غمت، یک غصه بر پا کرده ای این درد تلخ بی کسی، در قلب من جا کرده ای عاشق شدم بر چشم تو، اما شدم ویران تو گویی که بر چشمان من، باران و غم ها کرده ای خوابم نمی اید عزیز، هر شب پریشان تو ام از بس نمی آیی به خواب، دلتنگ رویا کرده ای قبل از غروبت ای عزیز، من شاد و خندان بوده ام اما ببین این غصه را، بر من تو...
-
تو در پیش خدا هستی، یقینا مثل من غمگین
15 - دیماه - 1395 18:34
تو را می خواهمت اینجا، ولیکن مانده ام تنها تو را باید کجا جویم، کجا حالت شوم جویا به دنبال نگاه تو، تمام شهر خود گشتم کجا باید تو را یابم، کجا آخر شوی پیدا نگاه هر کسی کردم، نبودش مثل تو مانند چرا ای عشق من آخر،ندارد مثل تو دنیا تو را از بس که دلتنگم، شبی در خاطرم دیدم تو را دیدم که در قلبم، شبیه حال من تنها تو در پیش...
-
خراب و رو به ویرانم ،که این شد حال امروزم
15 - دیماه - 1395 18:15
هنوزم از غم قلبم، از آن معشوق دیروزم درون قلب خود با غم، شبیه شمع می سوزم اگر از حال من ای عشق، بخواهی اندکی پرسی خراب و رو به ویرانم ،که این شد حال امروزم شبیه هر شب و هر روز، به غم های تو خو کردم من و تنهایی و عشقت، من این درد هر روزم شبیخون می زند هر شب، غمت با خنجری در دست به جانم می زند هر دم در این اندوه جان...
-
از غمت در قلب خود اینجا کسی درگیر نیست
14 - دیماه - 1395 19:19
جمعه ها در جمعه ها اینجا کسی دلگیر نیست معذرت آقای من اینجا کسی پیگیر نیست مردم این سرزمین از بس که درگیر هم اند بر دل تاریک شان دیگردعا تاثیر نیست بس که در فکر گناه دل ها همه پر کینه شد از غمت در قلب خود اینجا کسی درگیر نیست آنچنان دنیای ما درگیر خونریزی شده بر غم دنیای ما جز آمدن تدبیر نیست حضرت صاحب زمان خود بر فرج...
-
قرارم با خدا بوده، که بعد از تو بمیرم من
13 - دیماه - 1395 19:36
دو دستم یخ زده اما، کسی را آن نمی گیرد ببین حالا که غمگینم، چرا باران نمی گیرد نمی دانم چرا یا کی، چنین در سینه غم آمد ولی این را یقین دارم، که غم پایان نمی گیرد قرارم با خدا بوده، که بعد از تو بمیرم من خودم هم مانده ام اینک، چرا این جان نمی گیرد دلم درگیر غم هایت، سرم شوریده از فکرت سر شوریده ام ای عشق، دگر سامان نمی...
-
نم نم باران و غم، یاد تو و تنهایی ام
13 - دیماه - 1395 18:50
گر چه با اندوه تو شب های من تر می شود حال من اما ببین با گریه بهتر می شود نم نم باران و غم، یاد تو و تنهایی ام اینچنین احوال من آن لحظه بدتر می شود رو به روی خانه ات وقتی به تو زل می زنم اضطراب قلب من همچون کبوتر می شود من یقین دارم عزیز در روز خوب مردنم غصه هایت در دلم اینگونه کمتر می شود خیره ام بر چشم تو در قاب...
-
یک افق، یک خاطره، یک مرد غمگین همچو من
13 - دیماه - 1395 18:30
بی تو تنهایم هنوز گاهی پریشان... بگذریم از غمت دلگیرم و هر لحظه طوفان ...بگذریم در میان دیگران تا لحظه ای شادم عزیز درد عشقت آن میان در سینه پنهان ...بگذریم آرزویم این شده یک لحظه در فصل خزان دست تو در دست من در شهر تهران ... بگذریم بی تو حالا در جهان سهم دلم این گشته که با خیالت هم قدم در زیر باران ... بگذریم من...
-
گرد پیری بر سرم از رفتنت آمد نشست
12 - دیماه - 1395 19:30
فال حافظ گفته که بر من تو آسان می رسی قلب من گوید ولی در روز پایان می رسی مثل یک بغض قدیمی بر دلم سر می زنی در دل غمگین من با درد پنهان می رسی تا ابد از این سبب در کوچه ات یک عابرم چون یقین دارم شبی در آن خیابان می رسی قلب تهران از غمت مانند من آلوده شد مثل باران در شبی بر قلب تهران می رسی گرد پیری بر سرم از رفتنت آمد...
-
مثل یک ارگ قدیمی بی تو ویرانم عزیز
11 - دیماه - 1395 19:34
تا نگاهت می کنم اعصاب تو درهم شود با نگاه درهمت آن لحظه دل پر غم شود گر نباشد شرم من می بوسمت در یک شبی ای خدا کاری بکن تا اندکی رویم شود مثل یک ارگ قدیمی بی تو ویرانم عزیز بی تو باید ارگ دل از غصه هایت بم شود عابری خوش می شدم در زیر باران خزان گر غمت از زندگی با خنده هایت کم شود مثل یک باران خوش بر آسمان یک کویر گر...
-
شیشه هم از درد تو مانند من آنجا گریست
10 - دیماه - 1395 20:16
بس که با باران خود بوشهر ما بر ما گریست از غمم حتی ببین این ساحل و دریا گریست با نگاه خیس خود تا خیره بر ابری شدم آسمان از درد من بر این دلم حتی گریست می چکد از چشم من اشکی بر این بیت و غزل از غمم حتی ببین این شعر من در جا گریست تا نوشتم اسم تو بر آن بخار شیشه ها شیشه هم از درد تو مانند من آنجا گریست ساحل و دریا و غم،...
-
ارگ بم را دیده ای بعد از هجومِ زلزله
10 - دیماه - 1395 19:25
تا قیامت از غمت در سینه دل تنگم عزیز بی تو حالا از غمت دنبال یک مرگم عزیز ارگ بم را دیده ای بعد از هجومِ زلزله از غمت ویرانم و مانند آن ارگم عزیز مثل آن برگ خزان در اوج پاییزی شدن از دلت افتادم و مانند آن برگم عزیز روز مرگم دکترم این را گواهی می کند درد دوری از تو بوده علت مرگم عزیز محمدصادق رزمی
-
غم دلتنگی ات ای عشق، به قلبم کرده بیتوته
9 - دیماه - 1395 20:23
تو وقتی پیش من بودی، ندانستم دلم رفته که دربش از غمت حالا، به روی دیگران بسته چراغ خانه ام خاموش، در این شب های دلتنگی ببین از غصه بیدارم، تمام شهر من خفته فراموشم شده لبخند، دقیقا از شب رفتن غم دلتنگی ات ای عشق، به قلبم کرده بیتوته نشد این حرف خود گویم، که بودی عشق زیبایم من و این حسرت تلخم، من و این حرف ناگفته یقینا...
-
در این دنیای بی یاور، من و تو هر دو تنهاییم
9 - دیماه - 1395 19:40
خدایا می شود امشب، کمی هم جای من باشی به زیر نم نم باران، کمی همپای من باشی در این دنیای بی یاور، من و تو هر دو تنهاییم یقینا قسمتم گشته، تو تنها مای من باشی به قلبم بس که تنهایم، خدایا می شود گاهی در این حال پریشانم، کمی جویای من باشی خدایا می شود امشب، زمانی که پر از اشکم بیایی در اتاق من، در این دنیای من باشی گناهش...
-
شده دلتنگ چشمانت ،من و بوشهر و یک استان
8 - دیماه - 1395 18:44
دو چشم سبز و زیبایت، شبیه نخل دشتستان منم آواره ی عشقت، همیشه بین نخلستان تو وقتی خیره ای بر من، دلم می لرزد از عشقت شبیه دشتی و خورموج، ز غم هایت شدم ویران نگاهم رو به خورشید است ،دلم آواره ای عشقت شدم غمگین ترین آدم، ز غم در ساحل کنگان میان این همه اندوه، به قلبم می زند یادت به چشمت بس که دلتنگم، شدم مانند تنگستان...