من یقین دارم خدا نقاشِ دنیا بوده است
با همان دستان خود معمارِ اینجا بوده است
سبز و زیبا می کشد او فصلِ زیبایِ بهار
در بهاران لطف او بر ما چه پیدا بوده است
با همان دستان خود او فصلِ گرما می کشد
داغی شیرینِ آن مانند خرما بوده است
می کشد بر بومِ خود وقتی که عاشق می شود
فصلِ پاییز و خزان از بس که شیدا بوده است
می کشد بر صفحه اش او یک زمستان با غمش
باغم و اندوه آن او سرد و تنها بوده است
محمدصادق رزمی