با غمت احساس من گاهی پریشان می شود
یا که گاهی چشم من مانند باران می شود
خاطرات خنده ات در زیر باران در قدیم
با غمت غمگین ترین در این خیابان می شود
عکس لبخندت شده مانند پاییز و خزان
با همان لبخند تو غم ها دو چندان می شود
چشم تو از پنجره من را تماشا می کند
چشم من از دیدنت باران و گریان می شود
می کشد نقاشی اش در هر فصولی آن خدا
با همان زیباترین در روزگاران می شود
با غمی از جنس عشق در اوج تنهایی خدا
می کشد او یک خزان با آن پریشان می شود
محمدصادق رزمی
چطور یه نفر میتونه اینهمه عاشق باشه!