برف باریده و چشمان تو هم می آید
برف باریده و آن درد و الم می آید
یخ بسته دلم باز تنم می لرزد
با برف زمستان تو غم می آید
از درد تو باران شده در گوشه چشمم
بر گوشه ای از عکس تو نم می آید
از سوز زمستانی این سردی تجریش
با گرمی دستان تو در برف قدم می آید
در برفِ زمستان شده رویای تو سهمم
برف باریده و رویای تو هم می آید
محمدصادق رزمی