بی تو تنهایم هنوز گاهی پریشان... بگذریم
از غمت دلگیرم و هر لحظه طوفان ...بگذریم
در میان دیگران تا لحظه ای شادم عزیز
درد عشقت آن میان در سینه پنهان ...بگذریم
آرزویم این شده یک لحظه در فصل خزان
دست تو در دست من در شهر تهران ... بگذریم
بی تو حالا در جهان سهم دلم این گشته که
با خیالت هم قدم در زیر باران ... بگذریم
من نمیدانم چه شد اینگونه در باران و غم
نم گرفته اشک من با ریتم باران... بگذریم
یک افق، یک خاطره، یک مرد غمگین همچو من
می روم از غصه ات من سوی پایان... بگذریم
محمدصادق رزمی