ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی
ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

در دلم از رفتنت، سرمای تهران می رسد

بی تو در احساس من، فصل زمستان می رسد
بعد از آن از رفتنت، غم ها فراوان می رسد
یخ زده احساس من،بعد از هجوم رفتنت
در دلم از رفتنت، سرمای تهران می رسد
بس که از درگاه او، عشقت تمنا می کنم
استخاره می کنم ،یک آیه قران می رسد
استخاره بد شده، یعنی نمی آیی دگر
اینچنین در قلب من، آن لحظه طوفان می رسد
فال قهوه می زنم، شاید بیایی پیش من
می زنم من فال خود، شاید که درمان می رسد
زل به فالم می زنم، تنها فقط با این دلیل
هاله ای از چشم تو، در فال فنجان می رسد
رفته ای در زیر خاک، اما درون سینه ام
زندگی در قلب من، دیگر به پایان می رسد

محمدصادق رزمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد