گفته بودی بعد من دنیا گلستان می شود
رفتی و از رفتنت قلبم پریشان می شود
هر که بیند چشم تو در اوج شب های خودش
بعد تو دیوانه شب های تهران می شود
تا به قلبم می زند یاد تو در تنهایی ام
در نگاهم ناگهان از گریه باران می شود
کاش می شد بودی و بر زخم دل مرهم شوی
زخم این دل با لبت اینگونه درمان می شود
خوب می دانم که تو از دار دنیا رفته ای
بر دلم اما غمت یک گوشه پنهان می شود
محمدصادق رزمی