-
خدایا جان من بستان نبینم غصه مادر
16 - آذرماه - 1396 22:00
خدایا از غم دنیا، به جانم خسته ام دیگر بگو باغصه دنیا، چه خاکی من کنم بر سر تمام هستی مادر، پر از اندوه من گشته خدایا جان من بستان، نبینم غصه مادر اجابت کن دعای من تو، رحمی کن بر این قلبم که اوضاع دلم اینجا، شده از هر چه بد بدتر به ذاتت خسته ام از غم، بمیران این من تنها تو گویی روح من از غم، دگر رفته از این پیکر پر...
-
بگو در غربت تهران چگونه سر کنم بی تو
14 - آذرماه - 1396 21:42
بگو با درد بی پایان چگونه سر کنم بی تو به زیر نم نم باران چگونه سر کنم بی تو شدم آواره ی تهران به دنبال قدم هایت بگو در غربت تهران چگونه سر کنم بی تو در این شب های تنهای درون رخت بیداری ز اندوه و غم پنهان چگونه سر کنم بی تو غمت افتاده در قلبم شبیه درد بی درمان بگو با درد بی درمان چگونه سر کنم بی تو رسیده نیمه های شب...
-
از غمت هر ثانیه از غصه سرشارم عزیز
13 - آذرماه - 1396 22:05
از حیات و زندگی دیگر که بیزارم عزیز از همان وقتی که من بر تو گرفتارم عزیز من خرابت گشته ام مانند دیواری گِلی از غم چشمان تو پیش تو آوارم عزیز نیمه شب می آید و در تخت خود خوابیده ای من ولی از عشق تو هر لحظه بیدارم عزیز خنده بر لب می زنی اما نمی دانی که من از غمت هر ثانیه از غصه سرشارم عزیز آنقدر از دوری ات اینجا پریشان...
-
زائل منم دائم تویی، زخمی منم مرهم تویی
12 - آذرماه - 1396 21:56
یکتا تر از یکتا تویی، منظور هر عاشق تویی از بهر هر عشق و غزل، تنهاترین لایق تویی در بین دریاهای غم، در لحظه ی ناراحتی آنجا میان بحر غم، محکم ترین قایق تویی زائل منم دائم تویی، زخمی منم مرهم تویی ناقص منم کامل تویی، عبدت منم خالق تویی بر مسلم و بر کافران، بر هر که جانی داده ای رزقش رسد از آسمان، زیرا که آن رازق تویی در...
-
میخواستم تو را ولی چه کنم قستم نشد
12 - آذرماه - 1396 21:05
امشب دوباره به یاد تو در دل کلافه ام گویی که دگر بدون تو اینجا اضافه ام یادش بخیر با تو و آن خنده های ناب حالا ببین که شبیه غم شده دیگر قیافه ام میخواستم تو را ولی چه کنم قسمتم نشد باید بسوزم و این شده دیگر وظیفه ام عکست درون قاب و عشقت درون دل همراز من اینک شده دیگر ملافه ام دلتنگ تو هستم و امشب هم دگر گذشت امروز هم...
-
عشق یعنی تا ابد قلبت فقط اشغال اوست
11 - آذرماه - 1396 22:20
عشق یعنی رفته است اما دلت درگیر اوست کنج دیوار اطاق تنها فقط تصویر اوست عشق یعنی از غمش در هر زمان و هر خبر بین آن اخبار نو تنها دلت پیگیر اوست عشق یعنی شهر دل در حیطه و اشغال اوست ارتش احساس دل در بند و در تسخیر اوست عشق یعنی هر زمان دلتنگ یارت می شوی عمر و جانت از غمش ناراحت و دلگیر اوست عشق یعنی بعد از آن سال سیاه...
-
مرد عاشق در خزان ثابت قدم تر می شود
11 - آذرماه - 1396 21:49
مرد عاشق با غمش ثابت قدم تر می شود جای هر شمعی چنین با چکه بهتر می شود هر که عاشق می شود در زیر باران خزان چشم او در زیر چتر با غصه اش تر می شود غصه های رفتنش یا خاطراتش در قدیم آن زمان اندوه او مانند لشکر می شود در خزان یا در بهار هر لحظه دلتنگش شود کل عمرش اینچنین با یاد او سر می شود همچو کاجی در خزان با خاطراتش در...
-
جمع درد و غصه ام، با یاد چشمت کامل است
9 - آذرماه - 1396 21:39
بی تو ام اینجا هنوز، اما نگاهت در دل است از تو و آن عشق مان، تنها جدایی حاصل است تا که یادت در دلم، در ساحل دریا رسد خیره بر احوال من، هر آدمی در ساحل است گوشه ای در پنجره، یاد تو و باران و غم جمع درد و غصه ام، با یاد چشمت کامل است هر کجا دنبال تو، در جست و جویت بوده ام نام زیبایت دگر، عنوان سرچ گوگل است هر کجا در...
-
رو به روی یک حرم بر حضرت زهرا سلام
8 - آذرماه - 1396 21:42
رو به سوی آسمان ای حضرت مولا سلام ای فدایت من شوم ای منجی دنیا سلام آخرین مهر زمان ای یاور درماندگان ای امام مهربان ای حجتت بر ما سلام مرهم قلب و دلم ای محرم اسرار من خاتم هر درد و غم ای حضرت آقا سلام روز شیرین ظهور آن روز نزدیک و قریب سیصد و اندی سلام ای منجی دنیا سلام می رسدیک روز خوش در شهر پیغمبر دگر رو به روی یک...
-
که امشب از غمت در دل شده این شهر من طوفان
8 - آذرماه - 1396 21:18
تمام شهر من بی تو شده مانند یک زندان شده اندوه شب هایش تمام سهم من از آن شبی دلگیر و بارانی در این پاییز و تنهایی که بی تو بر سر بوشهر چرا می بارد این باران من و بوشهر و دلتنگی تو و اندوه این ساحل دوباره در دلم انگار به یادت گشته یک بحران صدای رعد و یک غرش شبیه بغض من از عشق که امشب از غمت در دل شده این شهر من طوفان...
-
به روی نیکمتی خلوت نشستم من تک و تنها
8 - آذرماه - 1396 21:02
در این سرمای پاییزی در این اوقات ابر آلود چه می شد این من تنها کنارت ساکت و خوش بود ز درد آن جدایی ها از این دلتنگی و یادت ببین این نم نم اشکم ز چشمم می رود چون رود تک و تنها شدم از غم به زیر نم نم باران که با هر نم نم باران شدم از غصه ات نابود کجایی ای ز جان خوشتر تو را این لحظه کم دارم که آن سوی دل تنگم تو تنها بوده...
-
معرفی محمدصادق رزمی
25 - آبانماه - 1396 15:43
نام و نام خانوادگی : محمدصادق رزمی تاریخ تولد: 15 شهریور 1362 محل تولد: بوشهر محل سکونت: تهران رشته تحصیلی: مهندسی شیمی سبک اشعار: کلاسیک (غزل) - تک بیت - مینیمال زندگی نامه: در زمینه سرودن اشعار کلاسیک (غزل) ، تک بیت و مینیمال فعالیت دارم اولین کتاب شعر بنده به اسم "بهار مرا ببخش که تو آمده ای ولی من سبز نمی...
-
نیمه شب آمد عزیز، در وقت تنگ عاشقی
22 - آبانماه - 1396 21:45
عشق تو آمد به دل، اما کجایی نازنین تا ببینم چشم تو، بر راه تو کردم کمین مرهم زخم دلی، آرامش تنهایی ام بر دل تنهای من، تنها تو هستی بهترین آمده بر قلب من، یک معجزه از آسمان بهترین یار دلم، زیباترین عشق زمین با صدای نازخود، وقتی خطابم می کنی بر دلم شد آن نوا، مانند سازی دلنشین نیمه شب آمد عزیز، در وقت تنگ عاشقی من شدم...
-
غرب ایران مرا ویرانه کرده زلزله
22 - آبانماه - 1396 21:21
خاک کرمانشاه ما ویرانه کرده زلزله کل ایران را چنین غمگین نموده زلزله روی آن ویرانه ها بر زیر آن آوار ها خط سرخی از دلم با غم کشیده زلزله بس که با لرزیدنش ویرانه کرده خاک من عمق آن ویرانی اش تا دل رسیده زلزله در خزان آن خاک من مانند برگی زرد شد چون نسیمی از درخت پایین کشانده زلزله ای دریغ از آن بهشت از خاک کردستان من...
-
دست دعا و خواهشم هر شب به درگاه تو بود
21 - آبانماه - 1396 22:45
سهمم خدایا این نبود از سفره ی دنیای تو مهر و رحیم و آن کرم بودش فقط رویای تو دست دعا و خواهشم هر شب به درگاه تو بود جز من دگر آیا کسی بودش چنین جویای تو یک چاره کن یک معجزه در حق این تنهاترین باور بکن هرگز نبود صبرم چو آن یحیای تو یک خواهش و یک التماس لطفی بکن بر بنده ات بنگر چنین خوار و خفیف افتاده است بر پای تو باور...
-
خو کرده ام با یاد تو تنها به باران اوین
21 - آبانماه - 1396 22:23
افتاده ام از درد تو تنها به زندان اوین خو کرده ام با یاد تو تنها به باران اوین یک گوشه از دیوار آن نامت نوشتم بی صدا با گریه آن حک میکنم از درد پنهان اوین از بس که بر دیوار آن نامت نوشت هر زمان عشق مرا فهمیده اند حتی که دژبان اوین پیچیده احساسم به تو در کل زندان اوین جرمم دگر این می شود تشویش اذهان اوین خلوت نمودم از...
-
چه کند مرد تو پس، بس که دلش غمگین است
21 - آبانماه - 1396 22:05
آن زمانی که به دل ،غصه و غم سنگین است خودکشی گرچه حرام است، ولی تسکین است رسم مردان شده که، مرد نریزد اشکش چه کند مرد تو پس، بس که دلش غمگین است رفته ای پیش خدا، کاش بدانی ای عشق این همه عمر اضاف، بی تو دکر ننگین است زیر باران خزان، آتش عشقت به دلم بر دلم نم نم باران، به خدا بنزین است آن زمانی کسی، مرهم زخمی نشود...
-
ز غمت شبیه برگی، به دل همین خزانم
21 - آبانماه - 1396 21:26
ز غم نبودن تو، به لبم رسیده جانم غم تو بریده صبرم، به دلم دگر امانم غم تلخ بی تو بودن، غم بغض رفتن تو شده حسرتم دگر این، که کنار تو بمانم منم آن کسی که دیگر، شده عابر خزانت ز غمت شبیه برگی، به دل همین خزانم تو در آن بهشت برین، به یقین دچار دردی تو ز درد من یقینا، پر از غمی گمانم چه شبی که درد و باران ،بزند به شهر بی...
-
اتهامت این شده تشویش اذهان دلم
15 - آبانماه - 1396 22:04
عاقبت در یک شبی از تو شکایت می کنم از غم شب های خود با تو روایت می کنم قاضی ام باشد خدا قلب تو باشد متهم در پناه قاضی ام از تو حکایت می کنم از غروب و رفتنت از درد سنگینت به دل از برای کیفرت آنجا قیامت می کنم اتهامت این شده تشویش اذهان دلم از خدا من طالب عدل و عدالت می کنم حکم تو این می شود حبس ابد در قلب من در دلم حکم...
-
گوشه چشمان من با یاد تو باران شده
15 - آبانماه - 1396 21:45
از دوباره غصه ات در سینه ام بر پا شده مرد تو با یاد تو در گوشه ای تنها شده در میان آن غروب در ساحل بوشهرمان خیره بر تنهایی ام این ساحل و دریا شده گوشه چشمان من با یاد تو باران شده اینچنین با اشک من راز دلم افشا شده ساحل بوشهر و من با خاطراتت در دلم کنج خلوت های من حالا یقین آنجا شده محمدصادق رزمی
-
خسته ام آقای من از این جهان و مردمش
15 - آبانماه - 1396 21:09
جمعه ها هم می رود اما کسی پیگیر نیست از غروب و غیبتت گویی کسی دلگیر نیست هر چه می خوانم دعا تا غصه ات کمتر شود بر خدا گویا دگر این یک دعا تاثیر نیست این جهان با غیبتت از بس دچار غم شده جز ظهورت منتقم بر درد آن تقدیر نیست خسته ام آقای من از این جهان و مردمش بیش از این جایز دگر بر آمدن تاخیر نیست جمعه ها تا جمعه ها دیگر...
-
خبری نیست مرا گر تو بپرسی چه خبر
24 - مهرماه - 1396 19:32
این که عاشق شده ام از خبر دست تو بود یا که بی تاب تو ام از اثر دست تو بود تو نگو بر دل من دست تو در کار نبود که غم این دل من از هنر دست تو بود قلب من مثل درخت پر شده از زخم تبر همه تقصیر تو بود چونکه تبر دست تو بود خبری نیست مرا گر تو بپرسی چه خبر چون خبر های دلم آن همه در دست تو بود محمدصادق رزمی
-
به خدا ناز نگاهت به غمم تسکین است
24 - مهرماه - 1396 18:49
امشب از غصه تو باز دلم غمگین است به خدا رفتن تو درد و غمی سنگین است چه شدی ای گل من پس تو کجا جا ماندی دل من از غم تو تا به ابد خونین است تک و تنها و غریب در دل یک جمع شلوغ بین آن همهمه ها خاطره ات شیرین است تو که هم صحبت من در شب تنهای منی به خدا ناز نگاهت به غمم تسکین است ساعت از نیمه گذشت و دل من خوب نشد تا سحر از...
-
حسرتت دارد خزان، وقتی تو رفتی از برم
22 - مهرماه - 1396 18:56
دیدنت در آن خزان، گویی همین دیروز بود عاشقت گشتم چنان، گویی همین دیروز بود آن خیابان و قرار، آن ساعت دیدارمان بین ما آن عشقمان، گویی همین دیروز بود غم نبود در سینه ام، شادی به قلبم می تپید شادی ام در آن زمان، گویی همین دیروز بود هر کجا در این جهان، با تو بهشتم می شدش با تو بودن در جهان، گویی همین دیروز بود حسرتت دارد...
-
بر دل عاشق خزان بوی جدایی می دهد
22 - مهرماه - 1396 18:38
در خزان هر خش خشی بانگ کجایی می دهد بر دل عاشق خزان بوی جدایی می دهد عشق تو آمد به دل اما ز دل شادی ربود هر دل عاشق چنین با غم بهایی می دهد این خزان با رنگ زرد با نم نم باران خود بر دلم اندوه و غم گر تو نیایی می دهد در نمازم روز و شب تنها تو بودی آن دعا پس خدا آخر تو را با چه دعایی می دهد با غمت در این خزان در وقت...
-
عاشق چشمان توام شاعر قرن جاری ام
21 - مهرماه - 1396 19:55
هر چه تلاش می کنم، نمی روی تو از دلم از همه جهان فقط، درد تو گشته حاصلم مرهم قلب زخمی ام، بی تو دگر همین شده عشق تو در جان و دلم، عکس تو در مقابلم عاشق چشمان توام، شاعر قرن جاری ام از سبب ملال و غم، پیرو شعر بیدلم عابر هر کجا شوم، باز تویی مقابلم هر چه تلاش می کنم، باز تویی در این دلم محمدصادق رزمی
-
عشق یک گوهر سنگی ست که آن نایاب است
21 - مهرماه - 1396 19:16
نیمه شب ها که دلت تا به سحر در خواب است قلب من از غم تو تا خود صبح بی تاب است تو که در خواب خوشی کاش بدانی هر شب همدم این دل من بی تو دگر مهتاب است روزگاری دل من با تو چو رودی بودش بی تو حالا دل من از غم تو مرداب است در معاصر که دگر لیلی و مجنونی نیست عشق یک گوهر سنگی ست که آن نایاب است نیمه شب ها که چنین ساعت صفر است...
-
بی تو دیگر به خدا آب و هوا یک نفر است
19 - مهرماه - 1396 20:21
زیر باران خزان بی تو دلم در به در است بی تو دیگر به خدا آب و هوا یک نفر است هر که با یار خودش در همه پیری پدر است مرد تو بی تو ولی در همه پیری پسر است زیر چتری که منم نم نم باران به سرش قلب من از غم تو ساکت و خونین جگر است تا که بر زخم دلم یاد تو مرهم بشود گاه گاهی ز غمت بر سر کویت گذر است خش خش برگ درخت، نم نم باران...
-
از دوباره غصه ات یاد دلم افتاده است
18 - مهرماه - 1396 21:10
رفته ای اما غمت در سینه ام جا مانده است از دوباره غصه ات یاد دلم افتاده است رفتنت از پیش من در آن شب تاریک و سرد علت غمگینی ام در این جهانم بوده است پر شد از اندوه و غم قلب و دل تنهای من از همان روزی که دل چشمان یارم دیده است قطره های اشک من در زیر باران شدید با غمت از چشم من در روز و شب باریده است رفته ای از این جهان...
-
یادت به دلم شروه غمگین جنوبی
18 - مهرماه - 1396 20:36
دارد همه جا از تو نشان بندر بوشهر با غصه تو گشته خزان بندر بوشهر در ساحل و دریا و در آن لحظه مغرب پر گشته ز تو با غم آن بندر بوشهر یادت به دلم شروه غمگین جنوبی با شروه شدش غصه بیان بندر بوشهر شهرم به دلم بعد تو شد جمله زیری پر دردترین شهر جهان بندر بوشهر با خش خش برگ و غم آن حضرت پاییز از غصه تو گشته خزان بندر بوشهر...