عاقبت در یک شبی از تو شکایت می کنم
از غم شب های خود با تو روایت می کنم
قاضی ام باشد خدا قلب تو باشد متهم
در پناه قاضی ام از تو حکایت می کنم
از غروب و رفتنت از درد سنگینت به دل
از برای کیفرت آنجا قیامت می کنم
اتهامت این شده تشویش اذهان دلم
از خدا من طالب عدل و عدالت می کنم
حکم تو این می شود حبس ابد در قلب من
در دلم حکم تو را من هم اطاعت می کنم
محمدصادق رزمی