با نگاه سبز تو، در دل بهارانم هنوز
با دم دستان تو، یاد زمستانم هنوز
در قرار آخری، دست تو در دستان من
از غم دلتنگی ات، از خود گریزانم هنوز
تا کمی یاد تو را، در سینه ام بر پا کنم
عابری تنها و تلخ، در آن خیابانم هنوز
آنچنان سیرم عزیز، از زندگی بی عشق تو
از همین عمر خودم، بی تو پشیمانم هنوز
متروی دلگیر تهران، اندکی آهسته ران
از غم دلتنگی اش، اینجا پریشانم هنوز
محمدصادق رزمی