-
قلب من در این هوا، گوید که کم می آورد
13 - فروردینماه - 1398 18:57
یاد تو در این هوا، احساس غم می آورد خاطراتت در بهار، باران و نم می آورد بی تو در فصل بهار، در این هوای نو بهار قلب من در این هوا، گوید که کم می آورد مثل بارانی که آن، تند و مداوم می زند غصه هایت را چنین، او دم به دم می آورد بی تو این آب و هوا، در این خیابان بلند خاطراتت را به دل، با هر قدم می آورد مثل آن ابر بهار،...
-
عید نوروز و من و یک ساحل و بوشهر و تو
12 - فروردینماه - 1398 18:35
در کنارت هر خزان مانند فروردین شود تلخی این غصه ها با بودنت شیرین شود گر تو باشی پیش من شبهای من زیبا شود ماه زیبای شبم با نام تو آذین شود شهر بوشهر و تو و آن بوسه های دزدکی ساحل دریا چنین در آن زمان بالین شود مرهم دردم شوی وقتی که می بوسی مرا اینچنین زخم دلم با بوسه ات تسکین شود عید نوروز و من و یک ساحل و بوشهر و تو...
-
چون نقشه ایران ز غمت ابرم و آبم
12 - فروردینماه - 1398 18:24
از رفتن تو در همه جا غرق عذابم هر شب ز غمت خیره بر آن آدم قابم اندوه تو بر سینه من موج بزرگی ست بر موج غمت در دل خود مثل حبابم از بس به تو می آمده آن چادر مشکی زین رو همه جا عاشق آن حفظ حجابم وقتی که غمت سیل جدایی به دلم داد چون نقشه ایران ز غمت ابرم و آبم تا بلکه وصالت برسد بر دل تنگم من در همه جا منتظر روز حسابم...
-
تو را دیدن به رویایم، شده کارم ز ناچاری
13 - اسفندماه - 1397 19:59
چه فرقی می کنم حالم، به رویا یا که بیداری به این دنیای بی یاور، به این اوقات تکراری ندارم یک نشان از تو، در این دنیای بیداری تو را دیدن به رویایم، شده کارم ز ناچاری کسی حالم نمی پرسد، ندارم همدمی جز تو در این اوقات تنهایی، ندارم جز تو دلداری تو از وقتی دگر رفتی، به قلبم غصه ها آمد به دنیای بدون تو، ندارم شوق و اصراری...
-
خوابیده دگر بخت دلم، گوشه ی تاریک
12 - اسفندماه - 1397 20:09
اندوه تو در سینه من، جا شدنی نیست بغضم به دلم بی تو دگر، وا شدنی نیست یک شب تو بیا، بر سر بالین وجودم رویای وجودت به خدا، نا شدنی نیست باید که بمیرد دل من، از غم و عشقت زیرا که مرا با تو دگر، ما شدنی نیست خوابیده دگر بخت دلم، گوشه ی تاریک گویا که دگر بی تو ولی، پا شدنی نیست یک گوشه نشستم، برسد لحظه مرگم زیرا که غمت در...
-
وا می کنم چشمان خود، اما نمی بینم تو را
12 - اسفندماه - 1397 19:40
وقتی به من زل می زنی،چشمت درخشان می شود گویی در آن حال و هوا، کوچه چراغان می شود یک شب که دلتنگت شدم، دیدم که می آیی عزیز با دیدنت در قلب من، عشقت خروشان می شود در خواب و رویا دیدنت،دارو و مرهم می شود وقتی که در بیداری ام،دردم دوچندان می شود وا می کنم چشمان خود، اما نمی بینم تو را با چشم بازم در جهان، غم ها فراوان می...
-
بی تو من خراب و ویرانم، مثل برگی درون پاییزم
5 - اسفندماه - 1397 20:05
می وزد هوای دلتنگی، از دوباره به یاد تو در باد رفته ای ز پیش من اما، عشق تو نمی رود از یاد سهم من ز آن همه احساس، چیز قابلی نشد گویا از تو و نگاه زیبایت، بر دل تنگ من خدا غم داد بی تو من خراب و ویرانم، مثل برگی درون پاییزم حال من شده ز اندوهت، مثل مجنون و تیشه فرهاد عاقبت ببین ز اندوهت، مرگ آید شبی به بالینم روح من ز...
-
در زیر باران هر دعا ، مقبول ایزد می شود
15 - بهمنماه - 1397 19:44
در زیر بارانی که بود، چشمان تو آمد به یاد عطر تو آمد ناگهان، در نم نم باران و باد در زیر باران هر دعا ، مقبول ایزد می شود بی تو ولی در هر دعا، تنها تو بودی آن مراد بر سینه هر عاشقی، یزدان وصالش آفرید عشق تو اما بر دلم، با درد و اندوهت نهاد هر عاشقی در این هوا، خندان شود با یار خود بی تو ولی با هر نمش، در سینه ام دردی...
-
من اگر مرگم رسد تنهای تنها می شوم
14 - بهمنماه - 1397 20:29
اشک چشمم از غمت باید که بارانم شود تا کمی با نم نمش آن لحظه درمانم شود عاشقت ماندم هنوز تا آنکه آن پروردگار در زمین و آسمان مبهوت و حیرانم شود مثل تو اینگونه من هرگز ندیدم در جهان اینچنین در قاب عکس او محو چشمانم شود کاش میشد یک نفر مانند تو در آن قدیم غصه های هر شبش اندوه و هجرانم شود من اگر مرگم رسد تنهای تنها می...
-
باید که با غم من از آن کفن بگویی
6 - بهمنماه - 1397 18:46
باید که با دل من از خود سخن بگویی از حسرت جدایی از ما شدن بگویی هرشب که از غم من می آمدی به رویا آن راز عاشقی را بایدبه من بگویی وقتی تو را بخواهم اما خدا نخواهد باید که با دل من از خواستن بگویی مانند شاپرک ها در شمع عشق زیبا با قلب من ز داغت از سوختن بگویی وقتی تو را عزیزم در آن کفن بدیدم باید که با غم من از آن کفن...
-
گریان شدم به یادت، در ریتم تند باران
14 - دیماه - 1397 19:30
یک شب به این زمستان، دیدم تو را به تهران از لابه لای مردم، رفتی به آن خیابان بر سینه پر آهم، از یاد عشق کهنه دیماه سرد تهران، پاشیده عطر آبان بودی جوان و زیبا، مانند یک فرشته من از غم تو اما، بودم خراب و ویران در ازدحام مردم، ناگه تو را ندیدم من در پی ات دویدم،با دست سرد و لرزان وقتی در آن حوالی، از تو نشان ندیدم از...
-
رسم وفا را من به دنیا یاد دادم
14 - دیماه - 1397 19:08
امشب به قلبم من غمت را قاب کردم چشمان خود را من ز غم بی خواب کردم رسم وفا را من به دنیا یاد دادم این را به یاد چشم تو من باب کردم مرغان صحرا را به یاد چشم هایت با قراری های خود بی تاب کردم با چشم زیبای تو در شبهای تلخم دنیای تاریک خودم جذاب کردم وقتی تو در خاک مزارت غرق خوابی با یاد تو من غصه ات را قاب کردم محمدصادق...
-
من دچار تو شدم یا که دچارم تو شدی
12 - دیماه - 1397 19:45
من خزان بودم و آن فصل بهارم تو شدی من به دام دل تو لیک شکارم تو شدی بی قرارت شدم و سوز و گدازم تو شدی بر دل ساده من تاب و قرارم تو شدی من شدم عاشق تو یا تو شدی عاشق من من دچار تو شدم یا که دچارم تو شدی بس که هر شب ز غمت زلزله دارم به دلم علت زلزله در خاک دیارم تو شدی زنده یا مرده من سنگ صبورم تو شدی مرهم درد دلم روی...
-
شب غمگین تو افتاده بر دل
12 - دیماه - 1397 19:13
تب سنگین تو افتاده بر دل شب غمگین تو افتاده بر دل تو رفتی و ندیدی بعد هجرت غم دیرین تو افتاده بر دل به یادت ای گل زیبای احساس رخ نسرین تو افتاده بر دل به زیر نم نم باران دی ماه نم پرچین تو افتاده بر دل مرا با خود ببر وقتی که بی تو شب غمگین تو افتاده بر دل محمدصادق رزمی
-
در ماه سرد دی ماه دستت به دست من بود
11 - دیماه - 1397 19:13
یک شب به خواب شیرین، دیدم تو را به رویا دیدم دوباره با تو، شاد و خوشم به آنجا در ماه سرد دی ماه، دستت به دست من بود در آن هوای سردش، بودم به کام دنیا با بوسه ات به ناگه، آمد صدای ساعت تصویر تو کدر شد، با آن صدا و غوغا با آن صدای ساعت، در صبح تلخِ روشن دیدم دوباره بی تو، برگشته ام ز رویا وقتی فقط به خوابم، دارم تو را...
-
من در کنار شمعت، پروانه ای غریبم
8 - دیماه - 1397 19:32
باید که با دو چشمت، با من سخن بگویی در این هوای بهمن، از آمدن بگویی من در کنار شمعت، پروانه ای غریبم باید کمی برایم، از سوختن بگویی در بین آن رقیبان، باید مرا ببینی در پیش چشم آنان، از خواستن بگویی لازم شده برایم، در این فراق و دوری از آن همه محبت، چیزی به من بگویی وقتش شده عزیزم، در این هوای بهمن مابین این خیابان، از...
-
این جنوبی تا ابد بودش وفادارت عزیز
13 - آذرماه - 1397 19:02
دیدمت در ساحلی اما مرا نشناختی یک نگاه بر ظاهرم در آن محل انداختی بی تفاوت رد شدی گویی مرا نشناختی با نگاه سرد خود از من زمستان ساختی این جنوبی تا ابد بودش وفادارت عزیز خود بگو مانند من آخر کجا می یافتی زل زدم بر رفتنت با شرجی چشمان خود مثل موجی بر دلم بر ساحلم میتاختی در کنار یار خود در لحظه های رفتنت با نگاه خیس خود...
-
یاد تو هر جای شهر دارد نشانی از خودش
13 - آذرماه - 1397 18:24
هر که با یار خودش در زیر باران می رود زیر چتر یار خود در این خیابان می رود با نگاه خیس خود من هم تماشا می کنم یک نفر در قلب من مست و خرامان می رود بی تو هر میدان شهر دردی به قلبم می زند از برای یاد تو این دل به میدان می رود یاد تو هر جای شهر دارد نشانی از خودش مثل بادی در خزان هر جای تهران می رود بی تو تنها و غریب در...
-
ای عشق من عزیزم، یادت بخیر بادا
12 - آذرماه - 1397 19:34
یک شب در آن مسیرم، دیدم تو را به گیشا عشقت دوباره آمد، در لا به لای سرما بهمن به آن حوالی، از هرم داغ عشقت پاشیده بود عطرت، بین هوای آنجا با یک صدای مبهم، مانند بوق ماشین تصویر تو کدر شد، در ازدحام دنیا رفتی ولی که ای کاش، من هم بمیرم اینجا تا من ببینمت باز، تا انتهای رویا در لابه لای سرما، در این هوای تهران ای عشق من...
-
مثل من حتی خدا، درگیر و شیدای تو بود
12 - آذرماه - 1397 19:14
آرزوی هر شبم، دیدار رویای تو بود قلب من با بودنت، تنها به سودای تو بود کاش بودی تا کمی، من جای عکست در بغل چشم من مجذوب آن، لبخند سیمای تو بود قلب من تنها فقط شیدا و رسوای تو بود پای هر اندوه من، تایید امضای تو بود کاش میشد در خزان، در لابه لای غصه ها سهم من از زندگی، آغوش زیبای تو بود پر کشیدی از برم، رفتی به درگاه...
-
مخروبه تر از سینه من ارگ بمی نیست
10 - آذرماه - 1397 19:15
با بودن تو در دل من جای غمی نیست وقتی که تو باشی به خدا غم رقمی نیست ویرانه شدم از غم سنگین جدایی مخروبه تر از سینه من ارگ بمی نیست اندوه تو و ماه دی و بارش باران اینها همه در سینه من درد کمی نیست چون پیچش موهای تو در سینه و قلبم زیباتر آن پیچش و خم پیچ و خمی نیست باید که بمیرم ز غمت امشب و هر شب اینگونه دگر در دل من...
-
دوباره نم نم اشکم، چکیده از غم عشقت
16 - آبانماه - 1397 19:03
شبی در بندر بوشهر، گمان کردم تو آنجایی شبیه من در آن لحظه، تو هم غرق تماشایی پیاپی موج دریا بود، به شوق بودنت آنجا تو با آن موج موهایت، شبیه موج دریایی نگاهم کن در این حالم، هنوزم بی تو تنهایم بیا از غم رهایم کن، از این دنیای تنهایی دوباره نم نم اشکم، چکیده از غم عشقت ببار ای نم نم باران، به این اندوه و رسوایی به زیر...
-
[ بدون عنوان ]
15 - آبانماه - 1397 19:10
به زیر نم نم باران، من و این درد تکراری دوباره اشک من اینجا، چو باران می شود جاری تو ای باران پاییزی، تو از رازم خبر داری بر این حال خراب من، چرا با غصه می باری تو ای آبان دلتنگی، چرا اینگونه غم داری خودت از غصه قلبم، ز داغ او خبر داری نبار ای نم نم باران، به حال این دل زارم نمی آید به حال من، ز دستان تو هم کاری خزان...
-
ای کاش دعایم اثری داشته باشد
15 - آبانماه - 1397 18:42
ای کاش دعایم اثری داشته باشد شب های جدایی سحری داشته باشد شاید که شبی رخ بدهد حضرت دلبر بر کوی من اینجا گذری داشته باشد احوال دلم خوش شود آنگه به نگاهی گر بر دل من او نظری داشته باشد دنیا چو جهنم شود آنگه که عزیزت احساس دلش را دگری داشته باشد ای کاش که گوینده اخبار کمی هم از حال تو گاهی خبری داشته باشد محمدصادق رزمی
-
گفته بودی عشق تو، پایان آن غم می شود
13 - آبانماه - 1397 20:18
امشب از اندوه تو، شب هم سیه پوشم شده از دوباره غصه ات، اینجا هم آغوشم شده مثل یک سروی کهن، خم گشته ام از یاد تو چون غم سنگین تو، باری بر آن دوشم شده ای که با خندیدنت، شادی به قلبم می زدی رفتی و آن خنده ها ،دیگر فراموشم شده گفته بودی عشق تو، پایان آن غم می شود رفتی و آن حرف تو، آویزه بر گوشم شده ای که هر شب یاد تو، بر...
-
کامنت و لایک و تصویرت، برایت مثل بازی بود
10 - آبانماه - 1397 20:06
کامنت و لایک و تصویرت، برایت مثل بازی بود ولی تنها امید من، همین پیج مجازی بود تو را می دیدم و گویی، کنارت بوده ام هر جا ولی دنیای ما ای عشق، کنار هم موازی بود شبی در پیج زیبایت، تو خواندی شعری از من را صدایت بر دلم آنجا، نوای دل نوازی بود نوشتم یک نظر اما، تو در جا صفحه ات بستی نوشتم من فقط اینرا، عجب اشعار نازی بود...
-
زیر چترم آمدی دستم به دستان تو بود
10 - آبانماه - 1397 19:30
عصر سردی در خزان میدان صنعت دیدمت زیر آن باران نم در حال حرکت دیدمت خسته از این زندگی از حال غمگین خودم با نگاه خسته ام با درد و حسرت دیدمت زل به چشمانم زدی اشکت ز چشمانت چکید با نگاه خیس خود با رنج و زحمت دیدمت زیر چترم آمدی دستم به دستان تو بود با لب خندان خود در حین صحبت دیدمت ناگهان تصویر تو از پیش چشمانم برفت باز...
-
ما را جدایی داده اند، آن دوستان پر حسد
23 - مهرماه - 1397 19:44
در نم نم باران و غم، دیدم تو را با شوهرت همچون همان ایام دور، پر جلوه بودش منظرت در ساحل دریا چنان، او را گرفتی در بغل گویی که از روز ازل، او بوده تنها دلبرت ما را جدایی داده اند، آن دوستان پر حسد اینگونه پایان شد دگر،آن عشق من در دفترت یک لحظه با اندوه و غم، بر من نگاهی می کنی گویا به یادت آمدم ،با بوسه های همسرت...
-
آقای مظلوم جهان، من را ببر تا نینوا
23 - مهرماه - 1397 19:05
در راه عشقت یا حسین، مولا ببین جا مانده ام چون تشنه ای از شوق تو، در سمت دریا مانده ام بر تو سلامی از دلم، از شهر تهران می کنم اما ببین آقای من، اینجا چه تنها مانده ام دستم بگیر آقای من، درد تو دارد این دلم از حسرت دیدار تو، در داغ دنیا مانده ام راهم بده در کوی خود، در وادی کرب و بلا بنگر که اینجا از غمت، تنها و رسوا...
-
من از غم و اندوه تو، چشمم چو باران می شود
22 - مهرماه - 1397 20:11
وقتی که در فصل خزان،عشقت دو چندان می شود من از غم و اندوه تو، چشمم چو باران می شود در زیر باران خزان، در زیر چتر شوهرت از شدت عشقت به او، قلبت بهاران می شود وقتی گذشتی از برم، دیدی مرا بی چتر و یار با دیدن حالم ولی، یارت چه خندان می شود محکم به آغوشت کشید، در پیش چشمان ولی از دیدن تصویر آن، قلبم پریشان می شود الحق چه...