ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

چای ایرانی چشمان تو بود

چای خود را من فقط با آن لبت دم می کنم

چای ایرانی تویی از این سبب می خواهمت


"اشغالگر"

مثل زمستان تنها و سردم من

سرد و یخ آمد ولی آرام و ساکت آمَدَش

این زمستان واقعا تنهاترین فصل خداست


"اشغالگر"

باید که خاموش شوم

مثل تکلیف بخاری در اوج گرمای جنوب

بی تو من تکلیف خود را خوب روشن میکنم


"اشغالگر"


بهارم بود همان پاییزی که داشتمت

دست تو در دست من در اوج آن پاییزها

برگ زردی من شدم در حسرت آن روزها


"اشغالگر"

توافق ها چه آسان بود

اگر با من طرف باشند دو چشمان ظریف تو
چه آسان می شود آنگاه توافق کردنم با تو

چشمانت الکل دارد

مثل آن مشروب نابی که تو را مستت کند هر شب

دو چشمانت مرا مست دو عالم می کند هر شب


"اشغالگر"

خودکشی اگر حلال بود چه زیبا می شد

می خورم قرص زیادی بعد از آن آبی زیاد
من خودم را می کشم از شدت دردی زیاد

عشق بودی در دلم عمرت ولی مهلت نداد

ای خدا تنها شدم من ماندم و عمری زیاد


"اشغالگر"

من مهندس بودم و عشق تو نقاشم کرد

من مهندس بوده ام عشقت ولی نقاش بود

می زند بر قلب من نقش دو چشمان تو را


"اشغالگر"

آخر چه کند دل جنوبی من در این هوای تهران

مثل یک نخل جنوبی در دل تهران سرد
من برای مرگ خود لحظه شماری میکنم


"اشغالگر"

چوبی که در مدادم بود بوی تابوت می داد

آنقدر از غم نوشتم با مدادی چوبکی

آروز دارد مدادم تا که یک تابوت بود


"اشغالگر"

عشق غمگین می کند

عشق هم چون خشکسالی در کشوری

رو به هر کس آوَرَد آن یک نفر غمگین شود


"اشغالگر"

همه جا بوی اندوه می دهد

وقتی که دلت را غم معشوق بگیرد

هر کجا را بنگری اندوه یار آید پدید


"اشغالگر"

کاش زمین هم میوه ممنوعه داشت

مثل آن لحظه که حوا سیب ممنوعی بچید

آرزویم این شده بیرون شوم از این زمین


"اشغالگر"

پشت دری کسی منتظرم نیست

اصلا چه مهم است که درها همگی قفل بمانند

وقتی که کسی پشت دری منتظرم نیست


"اشغالگر"

دکتر نمی داند چرا

میشوی دلتنگ خود دکتر نمی داند چرا

چون زده قلب مرا پیوند درون سینه ات


"اشغالگر"

بعد از تو هوای بندر اثر داشت بر چشمانم

آن چنان از رفتنت چشمان من شرجی شده

هر که می بیند مرا داند که من بوشهری ام


"اشغالگر"

من رو به فروپاشی ام

میشوی چون گورباجف در شوروی قلب من

از فراق چشم تو ، من هم فروپاشی شدم


"اشغالگر"

کدام سو بروم وقتی مبدا و مقصد تویی

وقتی که دو چشمان تو را متروی تهران دیدم

مانده بودم بروم سمت تو یا خانه ی خود


"اشغالگر"

سیل می آید در دلم وقتی جشمانت می بارد

اشک تو مثل باران تهران است
و دل من همچون برج میلاد
همیشه باران در شهر تهران

اول برج میلاد را خیس می کند...


"اشغالگر"

آخرین شاه امپراطوری دلم بودی

مثل شاه آخری در امپراطوری ضعیف

میشوم عبرت تاریخی یک لحظه تلخ


"اشغالگر"

من در دستان تو ام

من دلم مثل یمن در دست حوثی های تو

غم ولی بر دل زند همچون سعودی در شبی


"اشغالگر"

مرگ یعنی رها شدن از همه قفس ها

وقتی که آرزوی پرنده اش مرگ می شود
یک قفس با آسمان دیگر ندارد هیچ فرق


"اشغالگر"

انقلابی در دلم به پا کرده روسری ات

روسری سر می کنی دل را مسلمان می کنی

انقلابی در دلم اسلامی و مانند ایران می کنی


"اشغالگر"

عشق جهانی ست

عشق در قلب زنی
سوریه ای باشد
یا اوکراینی
و با ایرانی
فرقی ندارد کجا
گلوله که
بر سینه مردش نشست
دیگر زنی نیست
که با زبان عربی یا روسی یا فارسی
به عشقش بگوید

که عاشق اوست...


"اشغالگر"

تبر نبودنت ریشه ام را قطه می کند

من بید تبر خورده ی تنها و غریبم

از داغ غمت بود تبرها به وجودم


"اشغالگر"

از مدل ابروان توست که کمان ساخته شد

تیر عشقی از کمان ابرویت بر دل زدی

آرش از ابروی تو میسازد آن تیر و کمان


"اشغالگر"

فصل من همان پاییز زرد است

بهاران آمد و فصل زمستان هم گذشت

من اما با همان پاییز عاشق خوشترم


"اشغالگر"

یا امام رضا

آنچنان این دل اسیر شاه مشهد گشته که

تا همیشه در دلم پرواز تهران مشهد است


"اشغالگر"

سیب لبنانی

از بس که دو چشمان تو شادی زایند

لبخند مرا شبیه سیب لبنان کرده


"اشغالگر"

تو شبیه به 12:30 شب دوم فروردینی که نبود

ساعت ها را که جلو کشیدند
من همچون دوم فروردین ماه شدم
و تو شبیه ساعت 12:30 شب

هیچوقت تو را نداشتم...


"اشغالگر"

من همان طهرانم در دست مشروطه تو

تو اگر در فتح طهران دلم با من بمانی تا ابد

می شوم با تو همان مشروطه محبوبه خواه


"اشغالگر"

چشم تو مثلث برموداست

روسری را بر سرت مثل مثلث بسته ای

تاکه خود را گم کنم در برمودای چشم تو


"اشغالگر"

خودم را می شکنم در این قفس

مثل آن بلبل که می کوشد قفس را بشکند

دل اسیرت گشته و راهی ندارم سوی تو


"اشغالگر"

مثل درختی قدیمی پر از خاطره ام

من شبیه تک درختی بین آن دانشکده
عاشقی ها دیده ام اما شدیداً بی کسم

من را به نابودی می کشد سیگارهای بعد از تو

می کشم سیگار بهمن از غمت آنقدر که

انقلابت در دلم من را به نابودی کشد


"اشغالگر"

غم ها با دیدنت می گریزند

مثل اوباشی که مامور پلیسی دیده اند

تا تو از در آمدی غم ها فراری گشته اند


"اشغالگر"

من هم فروپاشیده ام مانند شوروی

چون که دستانش شده از متحدهایش جدا

شوروی از این جهت درگیر نابودی شده


"اشغالگر"

پشت ماه مخفی شده خورشیدم

مثل خورشیدی که آمد پشت ماه
دیدنت از هر جهت ممکن نبود


"اشغالگر"

اشک در چشم تو و سیل به دل من

می کنم سوی نگاهت گاه گاهی یک نگاه

مثل آتش در کف دستم شده آن یک نگاه


"اشغالگر"

خانه ای از خاک غم

آنکه می سازد ز خاکم خانه اش بر خاک ها

من یقین دارم که غمگین میشود آن خانه اش


"اشغالگر"

چقدر دوری و دست نیافتنی

من تو را
در سال 87 جا گذاشتم
حالا هر چقدر هم که سال ها تحویل شود

فقط مرا از تو دورتر می کند...


"اشغالگر"

نگرانم نیست دیگر کسی

حالا بی تو
هر جای این دنیا هم که باشم
دیگر کسی در خانه

نگرانم نیست...


"اشغالگر"

دولت تدبیر هم نمی داند چه کند

آنچان دروازه های بودنت قفل است که

چاره ای بر آن ندارد دولت تدبیر ها


"اشغالگر"

اخبار اگر در دلم بود

رادیو در قلب من موجی اگر ایجاد کرد

می شنیدی شدت ویرانی ام را بعد تو


"اشغالگر"


در چشمان تو همه چیز زیباست

وقتی که در چشمان تو من آسمان را بنگرم

آسمان کوچک شود ، اما چه زیبا می شود


"اشغالگر"

همه لهجه بارانی

چقدر باران
شبیه به تو حرف می زند
وقتی از صدای باران
گوش چشمانم

به یادت می بارد...


"اشغالگر"

تو را موج دریا و مرا اشک خیس می کند

موج دریا می زند بر ساحل و پاهای تو تر می شود

بر من اما از غم  امواج تو چشمان من تر می شود


"اشغالگر"

چشمان سیاهت سیاسی شده اند

انگار دو چشمان سیاه تو همان جاسوس اند

از بس که دو چشمان سیاه تو سیاست بازند


"اشغالگر"

فال تو هستم به همان تلخی

دست من
فال تو بود
در تلخی قهوه روزگار

بیا و فالت را بگیر...


"اشغالگر"

مرگ مغزی می شوم برای پیوند قلبم به تو

مرگ مغزی شدم و عشق تو بر دل آمد

قلب من می تپد از شادی پیوند شدن


"اشغالگر"