ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی
ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

روز تو به اندازه سال بود برای من

دنیای ما
با هم فرق داشت
این را چند روز بعد از رفتنت فهمیدم
وقتی به به اندازه چند سال

پیر شدم...


"اشغالگر"

چه شب بی ستاره ای ست چادرت

چادر مشکی ات را
سر می کنی
و انگار وسط شبی تاریک

آفتاب می درخشد...


"اشغالگر"

انگار از روز اول نبوده ای

نیمه گمشده من
همان هواپیمای مالزیایی ست

که هیچوقت پیدا نمی شود....


"اشغالگر"

ساعت ها را جلو می کشم به وقت بهار آمدنت

کافیست تو بیایی
تا من ساعت ها را جلو بکشم
تو که بیایی
بهمن ماه

همان اول بهار است...


"اشغالگر"

همچون باران وظیفه چشمانم باریدن بود

من بارانم
و تو زمین
هر چقدر هم که نبارم
غیر از به پای تو باریدن
چاره ای ندارم...

"اشغالگر"

درس از عشق

عشق تو بود
که به من آموخت

زیبا دوست داشتن را...


"اشغالگر"


پاییز در می کشید بین همه فصل ها

از غم پاییز بود
که موی زمستان

سپید شد..


"اشغالگر"

پاییز در فصل بهار به من رسید

درد مرا
آن برگی می داند
که در فصل بهار

پاییزی می شود..


"اشغالگر"

درد من را خزر می فهمد

اشک هایم
به آب های آزاد خواهند رسید
اما من
به تو

هرگز نخواهم رسید...


"اشغالگر"

بهشت هم درد دارد

در بهشت هم درد وجود دارد
وقتی

پاهای مادرم درد می کند...


"اشغالگر"

رفتنت بلا بود

سیل در چشمانم
و زلزله در شانه هایم
رفتنت

همه بلایای طبیعی بود با هم...


"اشغالگر"

باید موهایت را بخوانم

اگر درس موهای تو باشد
آنگاه عجب لذتی دارد

مو به مو درس خواندن...


"اشغالگر"

تیتری داغ است چشمانت

چشم هایت
خبری داغ است

در صفحه اول روزنامه دلم...


"اشغالگر"

وقت نبودن نبود

دلتنگم
مثل میوه ای
که درختش را بریده اند

و رفته اند...


"اشغالگر"

برفی که روی سرم نشسته است

کوه ها
هر چقدر بلندتر
قله شان سفیدتر..
آدم ها
هر چقدر غمگین تر

موهایشان سفیدتر..


"اشغالگر"

جای گلوله و جای بوسه هر دو می سوزد

عشق
آخرین بوسه سرباز بود
قبل از کشته شدن

بر پیشانی معشوقش...


"اشغالگر"

باران نقشه را هم خیس کرده است

بی تو
نقشه های هواشناسی چشم هایم

همیشه بارانی اند...


"اشغالگر"

فصل ها را بهم ریخته مهرت

مهر تو
در دلم
پاییز ندارد..

همیشه بهار است...


"اشغالگر"

زندگی اشتباهی چاپی بود

تنهایم
همچون دانشجوی دانشگاه علم و صنعت
که طرفدار احمدی نژاد باشد..



طولانی بشود باز هم کوتاه است

وقتی تو آن سوی میز باشی
مذاکره یعنی همان توافق
حالا که تو آن سوی میزی
بگذار مذاکراتمان

تا ابد طول بکشد...


"اشغالگر"

بیا گفتگو کنیم

در ژنو باشد یا تهران
برای من
توافق نهایی
آغوش توست
بیا مذاکره کنیم

شاید ما نیز به توافق برسیم...


"اشغالگر"

از غیرت باد است که هوا پر از غبار است

گرد و خاک هوای اهواز
از غیرت باد بود
تا تو از خانه

بیرون نیایی...


"اشغالگر"

خانه دلم سوخت در حسرت تو

عشق
در چشمانت
همچون کبریتی بود
در دست پسر بچه ای
تا به خودم آمدم

خانه دلم را به آتش کشیده بودی...


"اشغالگر"

محروم شده ام از داشتنت

باران
نگاه تو بود
و من
سر زمینی که از بی تویی
سال هاست

کویر شده است...


"اشغالگر"

من نیز سال هاست شب شده ام

شب
عزادار نبودن ها بود

که سیاه است...


"اشغالگر"

من متفاوتم در شب و روز

خورشید
مرا به خنده هایم می شناسد
و ماه مرا

به گریه هایم...


"اشغالگر"



زندگی یعنی درد و سختی

همه غرق دردیم
در روزگاری که
همچون شبی بی پایان است
زندگی آنگونه که می گفتند
زیبا نبود...


"اشغال

سرطان راه نزدیکی بود برای رسیدن

سرطان آمده بود
تا مرا به تو برساند

اگر دکترها می گذاشتند..


"اشغالگر"

داشتم به تو می رسیدم اگر می گذاشتند

شش ماه

فاصله  داشتم
تا رسیدن به تو
اگر دکتر ها می گذاشتند
آنها که امیدوار شدند
من برای رسیدن به تو
ناامید شدم...

زمستان از نبودن تو سرد است

هوای زمستان
نه پالتو می خواهد
نه بخاری
این هوا

دلِ گرم می خواهد...


"اشغالگر"

آسمان باران دارد

باران از همان سو می آید

که تو رفتی...


"اشغالگر"

از تو ساخته می شود خاطره

هدف از خلقت تو

ساختن خاطره بود...


"اشغالگر"

از ابر بی باران فقط غم می بارد

دلتنگی
ابر بی بارانی ست

که فقط غمگین ترم می کند...


"اشغالگر"

و چه نزدیک است یه خدا، اورست

و چه تنهاست اورست
که بالاتر از همه ابرها

هیچ کوهی را نمی بیند..


"اشغالگر"

زندگی ام پر کشید و رفت

زندگی
 همان کبوتر وحشی است
که کنار پنجره اطاق نشسته است
تا می خواهی ببینی اش

پر می کشد و می رود...


"اشغالگر"

در زندان بودم از همان روز اول

تنهایم
همچون تک درختی

که در زندان روییده باشد...


"اشغالگر"

درخت می خواست بخوابد

درخت خسته بود
تبری آمد
و نجار او را

تبدیل به تخت خواب کرد...


"اشغالگر"

خدا هم شاعر بود

کوتاه ترین شعر غمگین جهان
عمر تو بود

که خدا سرودش...


"اشغالگر"

من به مرگ عادت دارم

چقدر آشناست
حس مرگ...
من این حس را

چندین بار بعد از رفتنت

تجربه کرده ام...


"اشغالگر"

برف پاکن برای تو دست تکان می داد

زیر باران باید رفت
برای همین است
که برف پاکن ماشین
زیر باران

با همه خداحافظی می کرد...


"اشغالگر"

اگر عشق نمی آمد

من
همان عابری بودم
که داشت می رفت
و تو همانی
که داشت می آمد
اگر

عشقی بین ما نمی آمد...


"اشغالگر"

مطلقا تنها

تنهایم
همچون تابلویی که

دور و برش توقف مطلقا ممنوع است...


"اشغالگر"

بندری در فرودگاه

در چشم هایم
انگار بندر بود،

فرودگاه ، بعد از رفتنت...


"اشغالگر"

نباید فراموش شوم در یادت

باید نخ شوم
و خود را دور انگشت تو بپیچم
تا که مبادا

فراموشم کنی...


"اشغالگر"

سرد است زندگی

بی تو
زندگی
چای سردی ست

که از دهن افتاده است...


"اشغالگر"