ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی
ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

تکرار سختی ست غم نبودنت

دلتنگی ات
همچون پاندول ساعت
می رود

و بر می گردد..


"اشغالگر"

سرنگ پر بود از هوایی که پر از درد است

درد در خونم می پیچد
بی تو حتی این سرنگ هم

هوایش درد دارد..


"اشغالگر"

قلبم از پس فاصله ها بر می آید

قلبم نمی داند
فاصله یعنی چه
وقتی که تو

همیشه در آن هستی...


"اشغالگر"



خانم ها مقدم ترند همیشه

همیشه
ladys first
حتی

در نبودن ...


"اشغالگر"

من و باران هر دو کنار هم بودیم

باران
نه آن سوی پنجره بود
نه این سویش
باران

در چشم های من بود...



خاموش خواهم شد

من شمعی روشن
اما افتاده ام
آنقدر اشک خواهم ریخت

تا که خاموش شوم ...


"اشغالگر"

همه رفته اند و خرابه ای مانده از من

همچون روستایی
که همه اهالیش به شهر رفته اند

تنهایم...


"اشغالگر"

بی طرف بودم ولی اشغال شدم

چشم هایت
ارتش متفقین بود
و دل من
تهرانی به طرف
در بحبوحه جنگ جهانی دوم

که به اشغال تو در آمد...


"اشغالگر"

باران هم نمی ماند

باران هم
شبیه تو بود
وقتی
نیامده

رفت...


"اشغالگر"

همه اخبر ها بدند وقتی از تو خبری ندارند

خبر بی خبری

بد خبریست..


"اشغالگر"

دنیا پر از بی خبری ست

این همه شبکه خبری

به چه کار می آید
تنها خبر این دنیا
تو بودی
که دیگر بر نمی گردی...


"اشغالگر"

نزدیک است که مرا بکشد دلتنگی

دلتنگی ات
بمبی ساعتی ست
هر چقدر که زمان می گذرد

مرا به مرگ نزدیکتر می کند...


"اشغالگر"

نبودنت اثر دارد...

بر من
نه توپ اثر داشت
نه تانک
نه مسلسل و نه تحریم ها
نبودنت برای من

از همه شان کشنده تر بود...


"اشغالگر"

دلم را کشتی و رفتی

نه سلاح سرد بود نه گرم
چشمانت
سلاح عشق بود

برای کشتن دلم...


"اشغالگر"

آه می کشم غیر ارادی

در زمستان
دست هایم را
"ها" نمی کنم

از درون سینه ام به جای "ها"

"آه" بیرون می آید...


"اشغالگر"

خدانگهدار ای باوفاترین یار درخت

تکان خوردن شاخه ها
از باد نبود
درخت داشت
خداحافظی می کرد

با آخرین برگش...


"اشغالگر"

به تو خواهم رسید

انگار من ایرانم
و تو انرژی هسته ای
که همه دارند تلاش می کنند

تا به هم نرسیم...


"اشغالگر"

اعتراف میکنم به عشقت

بازپرس
اعترافاتم را که خواند

عاشق تو شد...


"اشغالگر"

اینجام غم بی داد میکند

نه شرقی بودیم
نه غربی
ما اهالی غمگین ترین نقطه زمینیم
خاورمیانه ای که باشی
یادت می رود

خندیدن را..


"اشغالگر"

باران از زمین و آسمان

زیر باران
خیس نمی شوم..
من خود

بارانم...


"اشغالگر"

احساس را هم باید ترجمه کرد

چقدر سخت است
مترجم شعر شاعری باشی
که وقت سرودن شعر هایش
اشک هایش نوشته را

خیس کرده باشد...


"اشغالگر"

عشق را شاید در ساحل دیده بود نهنگ

درد یعنی
خودت دریا باشی
ولی نهنگ دلت
به خاطر ساحل

خودکشی کند...


"اشغالگر"

جاده ها همیشه تنهایند

تنهایی یعنی
مسیری در بیرون شهر
که نمی داند

می روی یا می آیی..


"اشغالگر"

مرگ گریه مرد بود

مردها گریه نمی کنند
دلتنگ که می شوند

اندکی میمیرند...


"اشغالگر"

یلدا بهانه بود

یلدا هم که برود
باز شب های دلتنگی من

کوتاه نمی شود...


"اشغالگر"

بی تو ، باران را از پشت پنجره باید دید

خطر دل گرفتگی دارد
بارانی که
بی تو

بر من می بارد...


"اشغالگر"

دردها می آیند از همه سو

همچون جاده چالوس
که هزار پیچ دارد
راه عشق تو نیز

هزار درد داشت..


"اشغالگر"

چشمانم موقعیت دلتنگی را لو می دهد

فرماندهان ارتش
مانده بودند
که من
چگونه استتار کرده ام
این همه درد را

در پشت لبخندی کوچک...


"اشغالگر"

موهایت را کوتاه نکن بگذار زندگی کنم

زندگی به مویی بند است
آری...
موهای تو
بند اتصال من بود

به زندگی...


"اشغالگر"

روز تو به اندازه سال بود برای من

دنیای ما
با هم فرق داشت
این را چند روز بعد از رفتنت فهمیدم
وقتی به به اندازه چند سال

پیر شدم...


"اشغالگر"

چه شب بی ستاره ای ست چادرت

چادر مشکی ات را
سر می کنی
و انگار وسط شبی تاریک

آفتاب می درخشد...


"اشغالگر"

انگار از روز اول نبوده ای

نیمه گمشده من
همان هواپیمای مالزیایی ست

که هیچوقت پیدا نمی شود....


"اشغالگر"

ساعت ها را جلو می کشم به وقت بهار آمدنت

کافیست تو بیایی
تا من ساعت ها را جلو بکشم
تو که بیایی
بهمن ماه

همان اول بهار است...


"اشغالگر"

همچون باران وظیفه چشمانم باریدن بود

من بارانم
و تو زمین
هر چقدر هم که نبارم
غیر از به پای تو باریدن
چاره ای ندارم...

"اشغالگر"

درس از عشق

عشق تو بود
که به من آموخت

زیبا دوست داشتن را...


"اشغالگر"


پاییز در می کشید بین همه فصل ها

از غم پاییز بود
که موی زمستان

سپید شد..


"اشغالگر"

پاییز در فصل بهار به من رسید

درد مرا
آن برگی می داند
که در فصل بهار

پاییزی می شود..


"اشغالگر"

درد من را خزر می فهمد

اشک هایم
به آب های آزاد خواهند رسید
اما من
به تو

هرگز نخواهم رسید...


"اشغالگر"

بهشت هم درد دارد

در بهشت هم درد وجود دارد
وقتی

پاهای مادرم درد می کند...


"اشغالگر"

رفتنت بلا بود

سیل در چشمانم
و زلزله در شانه هایم
رفتنت

همه بلایای طبیعی بود با هم...


"اشغالگر"

باید موهایت را بخوانم

اگر درس موهای تو باشد
آنگاه عجب لذتی دارد

مو به مو درس خواندن...


"اشغالگر"

تیتری داغ است چشمانت

چشم هایت
خبری داغ است

در صفحه اول روزنامه دلم...


"اشغالگر"

وقت نبودن نبود

دلتنگم
مثل میوه ای
که درختش را بریده اند

و رفته اند...


"اشغالگر"

برفی که روی سرم نشسته است

کوه ها
هر چقدر بلندتر
قله شان سفیدتر..
آدم ها
هر چقدر غمگین تر

موهایشان سفیدتر..


"اشغالگر"

جای گلوله و جای بوسه هر دو می سوزد

عشق
آخرین بوسه سرباز بود
قبل از کشته شدن

بر پیشانی معشوقش...


"اشغالگر"

باران نقشه را هم خیس کرده است

بی تو
نقشه های هواشناسی چشم هایم

همیشه بارانی اند...


"اشغالگر"

فصل ها را بهم ریخته مهرت

مهر تو
در دلم
پاییز ندارد..

همیشه بهار است...


"اشغالگر"

زندگی اشتباهی چاپی بود

تنهایم
همچون دانشجوی دانشگاه علم و صنعت
که طرفدار احمدی نژاد باشد..



طولانی بشود باز هم کوتاه است

وقتی تو آن سوی میز باشی
مذاکره یعنی همان توافق
حالا که تو آن سوی میزی
بگذار مذاکراتمان

تا ابد طول بکشد...


"اشغالگر"

بیا گفتگو کنیم

در ژنو باشد یا تهران
برای من
توافق نهایی
آغوش توست
بیا مذاکره کنیم

شاید ما نیز به توافق برسیم...


"اشغالگر"