ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی
ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

حسرت به دلم ماند شهیدی بودم

در مسجد و محراب به صف، اول مجلس بودم
من در وسط سینه زدن ذاکر مولا بودم
در جنگ و نبرد و تیر و ترکش ها من
حسرت به دلم ماند که ای کاش شهیدی بودم


"محمدصادق رزمی"

مهر تو در قلب من مانده همیشه تا ابد

مهر تو از قلب من بیرون نمی آید ولی

مهر پاییزی شدم در حسرت آغوش تو


"محمدصادق رزمی"

شب بیست و یکم رمضان

تا که مولا در شب بیست و یکم آید به درگاه بهشت

فاطمه از شوق او احیا گرفته در بهشت


"محمدصادق رزمی"

چه شود شبی که یلدا قدر است

هر شبی را می توانم تا سحر احیا کنم

من اگر با موی یلدایت شبی می ساختم


"محمدصادق رزمی"

داعش غمت بود که افتاده به دلم

سرزمین قلب تو در دست داعش های غم
من برای فتح آن مثل سلیمانی شوم


"اشغالگر"

تازه از تازه می شود غمت هر شب

همچو باریدن باران شده بر چهره تهران

غم های تو در قلب من از دیدن عکست


"اشغالگر"

بهشتم گمشده در بین چمدانت

پر از گل بوده و سوسن ، نگار روی پیراهن

بهشتم بوده بر روی نگار جامه ات بانو


"اشغالگر"

چرا باید بخوابم در شبی تا صبح بیداری

می شود با چشم های ساده و زیبای تو

من شبی را تا سحر با یاد تو احیا کنم


"اشغالگر"

بوسه ای من بی خبر ناگه زدم بر گردنت

کاش می شد با تو هر شب من شبیه آن خدا
از رگ گردن تو را هر شب ببوسم بی خبر

"اشغالگر"

ما دو کشور بوده ایم

ما دو کشور بوده ایم در نقشه های این جهان
من ولی از دوریت کشور گشایی می کنم


"اشغالگر"


شک بوسه بر لب افتاده در بین نماز

در بین نمازم به دلم شک تو افتاده که من

بوسه را قبل نمازم زده ام بر لب تو یا نزدم؟


"اشغالگر"

دکل عشق تو در اوج هیاهو گم شد

دل من بین همه خاطره هایت گم شد

همچو آن یک دکل نفتی ایران گم شد


"اشغالگر"

بگذار بیفتم همه ترمم

نگاهت بوده استادی در این دانشگه دنیا

ولی تا اسم من دیدش مرا حذف دو ترمم کرد


"اشغالگر"

دل چادرت به حالم سوخت

چادر و روسری ات رو به عقب آمده چون

دلشان سوخته تا مویت ببینم من کمی


"اشغالگر"

طهران بی تو را تهران می نویسم

تفاوت کرده با سابق هوای شهرمان تهران

که باران هم نمی بارد دگر بی تو در این تهران


"اشغالگر"

قطاب یزدی ها شده چشمان زیبای تو گل

بعد از آن روزی که من دیدم تو را در شهر یزد

تازه فهمیدم چرا قطاب آنجا اینقدر شیرین شده


"اشغالگر"

درویت بیشتر کرده هوای پاییز را

گرچه حتی سبز باشد در زمستان های سرد

بی تو اما زرد شد آن سرو سبز خانه تان


"اشغالگر"

آتش زده عشقت همه اعضای تنم را

قلبم شده آن لنج که پهلو زده در بندر دَیر

عشقت زده آتش همه جا اسکله ام را


"اشغالگر"

سرو زیبایم شده گمنام و تنها نزد خاک

روز جبهه رفتنش او یک جوان ساده بود

روز برگشتش فقط از او پلاکی مانده بود


"اشغالگر"

دریا و من و موج تماشایت می کنیم

باید که بگیرم من از این منظره عکسی

چشمان تو دریا شده در ساحل بوشهر


"اشغالگر"

ماه عسل بی تو بسان زهر است

آنقدر از دوری ات غمگین و تنها من شدم

می روم تا با علیخانی کمی صحبت کنم


"اشغالگر"

بهمن و مرداد من بی تو شده مانند هم

تو همان خورشید تابستانی ام بودی و من

بی تو مردادم شده مانند بهمن سرد و یخ


"اشغالگر"

من همان هیزم شدم بر خنده های آتشت

خنده ات در قاب عکس غمگین ترینم می کند

چاره ای باید کنم از حسرت این قاب عکس


"اشغالگر"

اگر تن من خاک شود در این خاک

پس از مرگم اگر خاکی شوم در خاک

شبیه یک غبار و گرد به روی کفش تو آیم


"اشغالگر"

روز هشتم رمضان

روز هشتم شده و نام رضا می گویم

تا که افطار کنم من به هوای حرمش


"اشغالگر"

زندگی بی تو طعم مردن می داد

گرچه بی تو زنده ام اما نکردم زندگی
زندگی بی تو برایم گشته مانند عذاب


"اشغالگر"

دنیا اردوگاه اجباریست

در این دنیا
هیچ چیز دست خودم نبود
نه تولدم
نه مرگم

و نه عاشقت شدنم....


"اشغالگر"

شب تو را از راه دور می آورد در خاطرم

با تو در شب ها همیشه شور و حالی من داشتم

بی تو اما شب شده یک دفتری از درد و غم


"اشغالگر"

زندگی تند شود

زندگی
روی ریتم تند گذشت
وقتی با تو بودم...


"اشغالگر"

غم پنهان من و گریه پنهانی مادر

درد پنهان تو در کنج دلم لو برود

مادرم از غم من گریه بسیار کند


"اشغالگر"

چشم من را تو ببین در ته فنجان خودت

در ته فنچان فالت چشم من افتاده که

منتطر مانده همیشه تا ابد در فال تو


"اشغالگر"

با نگاهت من به عمق خیال خواهم رفت

هر چه میخواهم که فکرت از سرم بیرون شود

یک نگاه تو برای خوش خیالی ها بس است


"اشغالگر"

چاپ مجموعه شعر بهار مرا ببخش

http://weblogg.persiangig.com/images/bahar1.jpg



نخستین مجموعه ی شعر بنده با عنوان "بهار مرا ببخش" ، شامل 298 قطعه شعر مینیمال در 159 صفحه می باشد که توسط انتشارات شبکه دانش ، تیرماه 1394 منتشر شده است.


برای خرید کتاب روی لینک زیر کلیک کنید


خرید آنلاین کتاب

معشوقه در قطار و راه آهن بود

قطاری که تو برا برد
راهش

آهنی بود...


"اشغالگر"

خرمای اذان موی بودست همیشه

آنقدر موهای تو رنگش که خرمایی شده

من فقط با موی تو این روزه را وا می کنم


"اشغالگر"

ربنا در چشم تو

ربنای چشم تو قبل از اذان در چشم من

می کند این روزه را پیشِ خدا مقبول تر


"اشغالگر"

کودتای مخملی در قلب من کردی تو باز

آنقدر موهای تو نرم و حریری می شود

می کنی در قلب من یک کودتای مخملی


"اشغالگر"

بهار به سفر می رود

آخرین باران که قبل از فصل گرما آمده

مثل یک آبی شده در پشت پای آن بهار


"اشغالگر"

قدمت بوی بهار است ولی بوشهری

گرمای تهران هم شده مانند گرمای جنوب

حتما به تهران آمدی از سمت دریای جنوب


"اشغالگر"

لبهای تو مانند جنوب است

از بس که هوای لب تو شرجی و داغ است

لب های قشنگت شده مانند لب ساحل بوشهر


"اشغالگر"

چون تو نماز می خوانی من خداپرست شدم

وقتی که سجده ات را
در مسجد دیدم
همه مهر های مسجد را
به عشق پیشانی ات

بوسیدم...


"اشغالگر"


موی تو در قلب من بازم جنایت می کند

آنقدر موهای تو کشتار عاشق کرده است

پرچم داعش شبیه رنگ موهایت شده


"اشغالگر"

ست چهار جان من را می بری

چشم معروف تو اسپک زده بر قلب و تنم

تا که بازنده شوم در سِت شماری هایمان


"اشغالگر"

غمگین شده ام مثل ارسطو در غم چوچانگ

از شدت اندوه و غمت فرصت اصلاح ندارم

حالم شده مانند ارسطو که از رفتن چوچانگ


"اشغالگر"

سه ست را برده ای از من

آبشاری که زده موسوی بر تیم حریف

آبشار موی تو بر قلب من را زنده کرد


"اشغالگر"

ماه رمضان است مراعاتم کن

می کشی رژ بر لبت اما نمی دانی که من

روزه ام با تو دچار شَک و مشکل می شود


"اشغالگر"

مجمع تشخیص مصلحت نظام دل

تو شبیه هاشمی در مجمع تشخیص ها

من فقط با تو دلم تشخیص عشقی می دهد


"اشغالگر"

باید که بخوانم معنی لبهایت را

خطِ لبِ تو مثل بریل است که من

می کشم دست بر آن سرخی زیبای لبت


"اشغالگر"

زبان تو شیرین است بانو

فارسی قند است

چون زبان توست..


"اشغالگر"

مرگ تو همان مهر باطل شد بود بر حیات من

وقتی که رفتی
من و شناسنامه ات

هر دو باطل شدیم...


"اشغالگر"