ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی
ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

فقط رو به جلو می رود زمان

محال است
زمان به عقب برگردد

همچون تو...


"اشغالگر"

تو را همچون وطن دوست می دارم

تنت بوشهر است و
سرت گیلان ،
دهانت تبریز است و
موهایت سیستان،
دل پر غمت همچون کردستان و
خودت تهرانی
حتما تو همان ایرانی

که آنقدر دوستت دارم..


"اشغالگر"

عشق تو در دلم تا ابد غیر علنی ست

همچون جلسه غیر علنی مجلس
تو را

مخفیانه دوست می دارم...


"اشغالگر"

غمت در دلم هر شب اتوبوسی را آتش می زند...

ساکت و پر از دلهره تنهایی ام
همچون میدان انقلاب

در ظهر 18 تیر 78...


"اشغالگر"

آیینه به تصویر من و تو عادت داشت

تصویر آیینه
سیاه بود
حتا آیینه هم می دانست

من بی تو یعنی هیچ...


"اشغالگر"

برف امسال بگو چه کردی با ردپاهای برف پارسال

برف امسال
پر از خاطره ردپاهایی ست
که پارسال بودند

ولی امسال نیستند..


"اشغالگر"

به امید آلزایمر پیر می شوم

خسته ام از زندگی
همچون پیرمردی غمگین
که عشق دیرینش رفته
اما آلزایمر

یادش رفته او را بگیرد...


"اشغالگر"

بگذار هر چه می خواهد بشود

چیزی برای از دست دادن ندارم
حالا که دست هایت را ندارم..


"اشغالگر"

باران همان آتش بود برای دلم

آتش را
آب خاموش می کند
ولی
با باران
گر می گیرد

آتش عشق...


"اشغالگر"

باران گاهی در کف دست هایم می بارد

خیسی کف دست هایم
از عرق نبود
دست هایم
از غم نبودن دست های تو
اشک می ریختند...

حماس دلم می جگند که در اشغال بمانم

دلم
فلسطینی ست
در اشغال چشمانت
کاش

حماس آزادم نکند...


"اشغالگر"

شهردار بی شهر

تو شهردار بودی
و دل من
خیابانی

که در طرح چشمانت افتاد...


"اشغالگر"

نیستم انگار

من صفحه هنر روزنامه ام

کسی مرا نمی خواند
من شبکه چهار تلویزیونم
کسی مرا نمی بیند...


"اشغالگر"

همیشه پاییز اند این فصل ها

بی تو
پاییز برایم

از اول فروردین شروع می شود...


"اشغالگر"

چای با خاطره

چای را بدون قند
و با شیرینی خاطره ات در خیابان

می نوشم..


"اشغالگر"

من همیشه برایت چای می ریزم حتا اگر سرد شود

دو فنجان چای روی یک میز
یکی خالی
یکی از دهن افتاده

و این یعنی تنهایی..


"اشغالگر"

چون نمی گذرد پس غمی سنگین هست

نمی گذرد
حتی با گذرنامه

روزهای نبودنت...


"اشغالگر"

بعد از رفتنت من مرده بودم

از من گذشتی
همچون گلوله ای

از بین دو ابروی سرباز...


"اشغالگر"

بی تو باران عبور می کند از چتر...

بی تو
زیر باران
حتی با چتر

چشمانم چتر ندارد...


"اشغالگر"

بی بستی تنهایم

به شوق رسیدن به تو
بزرگراهی بی انتها بودم...
رفتنت

مرا کوچه ای بن بست کرد...


"اشغالگر"