چه تلخ بسته شد دگر، دفتر زندگانی ات
چو شمعِ تا سحر بسوخت، شمعِ رخ جوانی ات
نگاه شادِ تو هنوز، درون عکس آخرت
غصه به سینه ها زند، خنده جاودانی ات
عمرِ خوشِ جوانی ات، چهره ی عاشقانه ات
حسرت شهر من بشد، دیدنِ شادمانی ات
لحظه یِ تلخِ رفتنت،ّ بخششِ جسم و پیکرت
خدا به روحِ تو بداد، مدال قهرمانی ات
تو رفته ای به آسمان، شاد و خوشی ولی بدان
چه تلخ بسته شد عزیز، دفتر زندگانی ات
محمدصادق رزمی