علی ای شیر یل ای نور یزدان
تو ای شاه نجف ای مرد مردان
ز درد غصه هایت از غم یار
سرت در چاه غم از درد پنهان
تویی قران ناطق لیکن ابلیس
چنین زخمی زده بر فرق قران
چه کس حالا که دیگر رفته ای تو
کشد بر آن یتیمان دست احسان
خوشا فردوس و زهرای مطهر
که پایان آمده آن درد و هجران
محمدصادق رزمی