یاد چشمانت بخیر با آن بهاری داشتم
در میان روزگار من هم نگاری داشتم
بین آن دریای غم وقتی که تنها می شدم
با نگاه عاشقت من هم قراری داشتم
غرق شادی میشدم وقتی که میدیدم تو را
در کنارت روز و شب من روزگاری داشتم
آرزو دارم شبی حالا که رفتی با خدا
در کنار قبر تو من هم مزاری داشتم
ای که بر تنهایی ام لبخند تلخی می زنی
این خزانم را نبین من هم بهاری داشتم
محمدصادق رزمی