عجب حالی دلم دارد، در این شب های تنهایی
رسیدم از غم عشقت، همینک مرز شیدایی
بیا در خواب من امشب، مرا از نو تو عاشق کن
دلم را خوش بکن امشب، در این شب های رویای
منم مانند آن مرداب ،تو همچون ماه شب هایی
تو از دستان من دوری، تو دوری در بلندایی
دوباره می شود باران، دوباره من شدم دلتنگ
من و اشک و غم و باران، من و دیوار حاشایی
به قلبم می زند عشقت، در این اوقات تنهایی
من و تنهایی و عشقت، من و این دردِ رسوایی
محمدصادق رزمی