هر چه نالیدم ز غم، این درد تو کمتر نشد
چون کسی در این جهان، مانند تو دیگر نشد
اشک من از دوری ات، مانند باران شد عزیز
مثل چشمم اینچنین، تهران ز باران تر نشد
می روم در این خزان، شاید غمت کمتر شود
حال من اما ببین، در این خزان بهتر نشد
رفتی و بردی ز دل، خندیدن و لبخند من
بی تو خندیدن دگر، در چهره ام باور نشد
تا نفس بودش به دل، یک ثانیه بی غم نشد
بی تو دیگر در جهان، یک روز خوش آخر نشد
محمدصادق رزمی