خدایا می شود روزی من و او در نم باران
به زیر چتر من باشد دقیقا در همین آبان
من و او در خیابان ها قدم ها می زدیم در شهر
که با او آذر و آبان چه زیبا می شدش تهران
بسازم خاطره با او به زیر نم نم باران
شود با او در این باران دلم شاد و لبم خندان
خدایا زندگی می شد کمی بهتر ز این باشد
اگر می شد که او باشد خدایا می شود امکان؟
من و باران و دلتنگی شدم خیس از غم یارم
شده با اشک من همدرد دقیقا نم نم باران
محمدصادق رزمی
سلام .شعرخوب میگین .مگه حالا یارت کجاست؟ ایشالا که یارتون برگرده دوباره باهاش بری زیر بارون قدم بزنی توی این هوای دلچسب پاییزی تهران