آنچنان دلتنگی ات در این خیابان مانده است
از تو در احساس من پاییز و باران مانده است
برج میلاد غمت از بس به تهران بوده است
یادگاری از غمت در جان تهران مانده است
بغض سختی در گلو از خاطراتِ برف دی
مثل یک سرمای بد از آن زمستان مانده است
خاطراتت در دلم در اوج تنهایی و شب
بر شب تنهایی ام آن ماه تابان مانده است
بس که از اندوه تو این زندگی غمگین شده
یک نفس قلب و دلم تا خط پایان مانده است
محمدصادق رزمی