مادرم تاج سرم، زجر کشیدی با من
جز غم و خستگی ام، مهر ندیدی با من
دل من مثل بهشت، زیر قدمهای تو باد
با همان موی سپید، غصه بدیدی با من
تو خودت غصه دنیا، به دلت بود هنوز
با دل خسته خود، مهر خریدی با من
وقت بیماری و غصه، تو به بالین آیی
مرهم زخم دلم، ای که امیدی با من
مادرم پیر شدی، خسته شدی از غمها
مادر پیر خودم، زجر کشیدی با من
محمدصادق رزمی