با غمِ تصویر تو، من همچو باران می شوم
خیره بر تصویر تو، بر روی ایوان می شوم
بوی عطرت می دهد، شال تو در دستان من
از غمش دلتنگ تو، در آن زمستان می شوم
قطره هایِ اشکِ من، آمد به چشمانم ببین
میروم با عکس تو، یک گوشه پنهان می شوم
از غم و بی تابی ات، من می روم تا منزلت
خیسِ باران از غمت، در این خیابان می شوم
در میان مردمان، مابین آن عید و خوشی
مثل ابری در بهار، یک گوشه گریان می شوم
محمدصادق رزمی