با غمت در زندگی، یک شانه می خواهم بیا
عاشقی دیوانه ام ،دیوانه می خواهم بیا
خسته ام از زندگی مانند مرغی در قفس
مرغکی تنها شدم ،من دانه می خواهم بیا
از غمت می سوزم و شمعی شدم از رفتنت
دورِ شمع شعله ام، پروانه می خواهم بیا
در خیابانی شلوغ من خسته ام از ازدحام
در هجوم و ازدحام یک خانه می خواهم بیا
آتشم در شوق تو از عشق تو تا پای جان
تا ابد در شوق تو اینگونه می خواهم بیا
"محمدصادق رزمی"