محتمل پیش آمده در کوچه ای ویران شوی
با نگاه سرد او آواره در تهران شوی
می روی دنبال او اما نمی دانی چرا
می روی تا در پی اش مانند آن باران شوی
در دل طوفان تهران زل به چشمانش زدی
تا که با چشمان او مانند آن طوفان شوی
آنکه دارد می رود، با خود دلت را می برد
می روی در کوچه ها تا در پی اش پرسان شوی
ناگهان یخ می زنی وقتی که یارش می رسد
می روی تا اینچنین در ماجرا پایان شوی
محمدصادق رزمی