غم درون سینه ام با خنده پنهان می شود
من نباشم زندگی زیبای دوران می شود
قسمتم از زندگی جز غم در این دنیا نبود
شهر قلبم از غمت اینگونه ویران می شود
بغض تنها بودنم مانده همیشه بر دلم
اشک ها از دوری ات مانند باران می شود
مو نمایان میکنی با یک نسیمی پیش من
قلب من از دیدن مویت پریشان می شود
هر طرف تو می روی جمعیتی عاشق شوند
پا به هر جا می نهی مانند تهران می شود
نبض من را دکترم گم کرده از اندوه تو
روح من با تو فقط اینبار خندان می شود
محمدصادق رزمی