ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی
ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

اینک در جهنم نبودنت می سوزم

تو شیرین ترین گناه منی
چه لذتی دارد
وقتی خدا مرا
به خاطر تو

مجازات کند...


"اشغالگر"

نظرات 3 + ارسال نظر
مهربانو 25 - آذر‌ماه - 1393 ساعت 09:28 http://mah0mehr.blogfa.com/

من از تبار تیشه‌ام ، با من غمی هست
در ریشه‌ام احساس درد مبهمی هست

بـر گیسوانـم بـوسـه زد روزی خداوند
در سرنوشتم راه پر پیچ و خمی هست

وقتی مرا با خاک یکسان خواست، یعنی
در نقشــه‌ی جغرافیــای من بمی هست

سهــم من از شادی شبیه آفتـاب است
او هم نمی‌داند که حتا شبنمی هست!

جز زخم، این دنیا نخوردم تلخ و شیرین
آیا در آن دنیـــا امید مرهمــی هست؟

مژگان عباسلو

✌️ 29 - آذر‌ماه - 1393 ساعت 21:06

تقدیم ب تو ..
میتوانی بروی قصه ورویا بشوی
راهی دورترین گوشه دنیا بشوی
ساده نگذشتم از این عشق خودت میدانی
من زمین گیر شدم تا تو مبادا بشوی
ای.. مثل خوره این فکر عذابم میداد
چوب من را بخوری ورد زبان ها بشوی
من وتو مثل دو رود موازی بودیم
من ک مرداب شدم کاش تو دریا بشوی
دانه برفی وانقدر ظریف ک فقط
باید از انطرف شیشه تماشا بشوی
گره عشق تو را هیچ کسی باز نکرد
تو خودت خواسته بودی که معما بشوی
می توانی فقط از زاویه یک لبخند
در دل سنگ ترین ادمها جابشوی
بعداز این بنزودیازپین ها نفس های مرا می شمرد
فقط از این نگرانم ک تو تنها بشوی...

ف ع 1 - دی‌ماه - 1393 ساعت 23:35

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد