ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی
ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

میخواهم فدایت بشوم بیماری بهانه است

آرزوی کودکی ام بود
که دکتر بشوم
دکتر جان حالا که بزرگ شده ام
فقط یک آرزو دارم

و آن اینکه فدایش بشوم...


"اشغالگر"

نظرات 1 + ارسال نظر
✌️ 18 - آذر‌ماه - 1393 ساعت 14:41

طبابت با روحم همخوانی نداشت
از بچگی عاشق خط ونقاشی بودم
خط می نوشتم ونقش می کشیدم
خردسالی ام از هیجان جیغ می کشیدم
بزرگتر ک شدم از درد ، دیگران " درد " می کشیدم
دیروز؛ ازتو به هیجان رسیدم واز خطم از درد نوشتم واز تو نقشی کشیدم ...
حالا؛ دیگه نه نقاشی نه جیغ نه خطاطی نه درد ...
این روزها فقط "زجر " می کشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد