ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی
ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

آب سنگین

چشمهایم
راکتورِ آب سنگین اند،
و اشکهایم
آبِ سنگینی
که سنگین تر می کنند
بغض نبودنت را..


"اشغالگر"

نظرات 4 + ارسال نظر
7660 8 - تیر‌ماه - 1392 ساعت 23:38

من میخونمت بعد خجالت می کشم که نمی تونم برات کاری کنم. لعنت به من!

لعنت بر قسمت...

زهرا 9 - تیر‌ماه - 1392 ساعت 16:48 http://rrosanii.blogsky.com

بغضِ نبودنت خفه ام میکند یک روز...

مرتضی 14 - تیر‌ماه - 1392 ساعت 10:32 http://hebe.persianblog.ir

باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا…

جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا…

وقتی نگاه من به تو افتاد، سرنوشت

تصدیق گفته‌های «هِگِل» بود و ما دو تا…

روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای

سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا

افتاد روی میز ورق‌های سرنوشت

فنجان و فال و بی‌بی و دِل بود و ما دو تا

کم‌کم زمانه داشت به هم می‌رساندمان

در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا…

تا آفتاب زد همه جا تار شد برام

دنیا چه‌قدر سرد و کسل بود و ما دو تا،

از خواب می‌پریم که این ماجرا فقط

یک آرزوی مانده به دِل بود و ما دو تا…

ف ع 1 - اسفند‌ماه - 1392 ساعت 22:59

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد