عهدنامه ترکمنچای بودمیان من و تووقتی من دل دادمو تو جان..
"اشغالگر"
آنکس که تو را شناخت , من بودم در کوره ی تب گداخت , من بودم [گل]
میدونی من میفهممت یه جورایی. این همه حسرت که توی دلته حالا حالاها استعداد اینو داره که شعر بشه که غزل بشه که ترانه بشه که قصیده بشه که مثنوی بشه که... از صبر اجباری بدم میاد.
سلام استاد عزیز عهدنامه ات هم خیلی زیباست... دیدی غزلی سرود؟ عاشق شده بود ... انگار خودش نبود ... افتاد، شکست، زیر باران پوسید ... آدم که نکشته بود ... عاشق شده بود ...
زیبا؛شاعرانه؛غمناک..
آنکس که تو را شناخت , من بودم
در کوره ی تب گداخت , من بودم
[گل]
میدونی من میفهممت یه جورایی. این همه حسرت که توی دلته حالا حالاها استعداد اینو داره که شعر بشه که غزل بشه که ترانه بشه که قصیده بشه که مثنوی بشه که...
از صبر اجباری بدم میاد.
سلام استاد عزیز
عهدنامه ات هم خیلی زیباست...
دیدی غزلی سرود؟
عاشق شده بود ...
انگار خودش نبود ...
افتاد،
شکست،
زیر باران پوسید ...
آدم که نکشته بود ...
عاشق شده بود ...
زیبا؛شاعرانه؛غمناک..