دردم همه این است که یک لحظه نبودی
بر درد من حتی تو کمی چاره نبودی
اندوه من این است که در خش خش پاییز
حتی تو کمی با من بیچاره نبودی
وقتی که دلم از غم دنیا چو خزان بود
آن لحظه چرا بر غم من شانه نبودی
در کافه تنهایی خود در دل پاییز
در پیش من آنجا ز غم کافه نبودی
وقتی به سرم نم نم باران خزان است
دردم همه این است که یک لحظه نبودی
محمدصادق رزمی