با درد تو در شهر و خیابان چه کنم من
با عطر تو در فصل بهاران چه کنم من
هر لحظه کمی شادم و با آن لب خندان
از شدت آن غصه ی پنهان چه کنم من
وقتی که معطل شده ام بین ترافیک
با یاد تو در همت و چمران چه کنم من
گاهی که ز جان سیرم و مشتاق به مرگم
از درد تو با قلب پریشان چه کنم من
وقتی که دلم تنگ نگاهت شده باشد
با یاد تو در شهر و خیابان چه کنم من
محمدصادق رزمی