رو به رویت می نشینم، جان من حرفی بزن
مرهمی بر زخم دل، درمان من حرفی بزن
می گذارم بذر عشق، تنها به گلدان دلت
خواهشا با این گلت، گلدان من حرفی بزن
تا ابد سهم منی، زیرا تویی آن عشق من
پس کمی با این دلم، ای آن من حرفی بزن
مثل یک ابر بهار، وقتی که باران را نداشت
ساکت و لب بسته ای، باران من حرفی بزن
اینکه در عکسی و تو، حرفی نداری با دلم
من نمی دانم ببین، پس جان من حرفی بزن
محمدصادق رزمی