غرق شد آن عشق تو، درعمق دریای دلم
عمر من پر شد ز غم، در زندگی پای دلم
برف پیری می نشیند، بر سرم از غصه ها
اینچنین سر می کنم، با آرزوهای دلم
می تپد در قلب من، عشقت درون سینه ام
می گذارم عشق تو، در سینه ام جای دلم
بر دلم مانده هنوز، یک بوسه از لب های تو
حسرت بوسیدنت ،دارد به اعضای دلم
بعد مرگم هر که را، این دل به او اهدا کنند
می شود دلتنگ تو، در وقت اهدای دلم
محمدصادق رزمی