ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی
ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

معنی دلتنگی را به دوربین توضیح دهید

دوربین بزرگراه
عکس خودرو مرا گرفت
خودرویی با سرعت بالا
که راننده اش
با سرعت 140 کیلومتر

دلتنگ توست...


"اشغالگر"

عشق تو در زمان سفر می کند بانو

چشم تو در شعر حافظ هم نمایان می شود

او کجا چشم تو را در قرن هشتم دیده بود


"اشغالگر"

داستان من نباید بی تو به سر آید

من منتظرم تا غم قصه به سر آید

شبهای فراق دل من هم به سر آید


"اشغالگر"

تهران را در طرح چشمان تو دیده ام

با خاطره هایت چه کنم در  دل این شهر

از بس که شبیه ات شده این نقشه تهران


"اشغالگر"

کاش در استخاره آیه آمدنت می آمد

استخاره آمدنت

کجای قران بود...


"اشغالگر"

بی تو محکوم به اعدامم در زیر باران

باران
که مرا بی تو دید

به رگبارم بست...


"اشغالگر"

همیشه تنهاست مداد سفید

مداد سفید جعبه مداد رنگی ام

به هیچ دردی نمی خورم...


"اشغالگر"

حکومت نظامی برقرار کرده ای در دلم

شب ها در دلم
انگار که حکومت نظامی ست
جز یاد تو

کسی حق عبور و مرور ندارد...


"اشغالگر"

پر از بندرم

آنقدر چشمانم
از اشک پر است
که انگار من بندر هستم

و اشک هایم دریا...


"اشغالگر"

پنج بر عکس قلب من است

اشک استاد ریاضی در آمد
وقتی فهمید
چرا همیشه

پنج را بر عکس می نویسم...


"اشغالگر"

تنهایی ام را چرا پر نمیکنی

آنقدرها که می گفتند
خدا بزرگ نبود
تنهایی را
حتی خدا هم نتوانست

پر کند...


"اشغالگر"

عکست بر عکس خودت فقط می ماند

همچون مسافری
که از پرواز رفته
فقط یک کارت دارد
من هم از تویی که رفتی

فقط یک عکس دارم...


"اشغالگر"

این خط بسته شد و رفت

تو
همان پرواز تهران به واشنگتنی

که دیگر نیستی


"اشغالگر"

باد مریض می شوی نیا

نیا باد
برای وزیدنت
تهران جای خوبی نیست

آلوده ات می کنند...


"اشغالگر"

برهوت می شود این شهر با رفتنت

ساکتم و تنها
همچون شهر هیروشیما
در شبی

که صبح اش بمباران شد...


"اشغالگر"

خاطره بعد از رفتنت یعنی

بعد از رفتنت
خاطره یعنی
دفتر حافظ منافع تو
در دلم..

رودخانه اشک هایم از کوه دلتنگی سرچشمه می گیرند

بعد ها
محققان خواهند فهمید
طولانی ترین رود جهان

اشک است...


"اشغالگر"

حتی خود شیشه هم می بارد

برای اطاقی که
شیشه پنجره اش شکسته
دیگر چه فرقی می کند

کدام سویش باران می بارد...


"اشغالگر"

نه در خواب دارمت نه در بیداری

مرا ببخش
که نمی بینم تو را

میان این همه خواب...


"اشغالگر"

سوریه به آن مرد یک خانواده بدهکار است

من بی تو
همچون مردی سوری ام
که جنگ
همه خانواده اش را گرفت
و حالا دیگر

چیزی برای از دست دادن ندارد...


"اشغالگر"

قلبی که عاشق نباشد نتپد بهتر است

دلی که از عشق تو آزاد باشد
فعالیتش
همچون نهضت آزادی

غیر قانونی ست...


"اشغالگر"

مرا به دست باد سپرده ای

حالا بی تو
دیگر کسی نیست

که مرا به خدا بسپارد...


"اشغالگر"

خدا هم با تو رفت

رفتی و انگار خدا را هم با خودت برده ای
از آن روز که رفته ای
دیگر خدا هم

نگهدار من نیست...


"اشغالگر"

حق من بودی که نصیب خدا شدی

در قیامت
تو را از خدا طلب خواهم کرد
خدا تو را

تا ابد به من بدهکار است...


"اشغالگر"

زمستانی سرد است رفتنت

بهار کجاست
وقتی
زمستان تا ابد

اینجاست...


"اشغالگر"

عشق تو همان خورشید زمستان است

نیمکره شمالی زمین
از نبود تو
زمستان سردی ست
اما نیکره جنوبی آن
از بودن عشق چه کسی بود

که آنقدر بهار است...


"اشغالگر"

دیروز به امروز نزدیکترین دور بود

تو شبیه به دیروزی
که گذشت

و دیگر دستم به آن نمی رسد...


"اشغالگر"

عید ندارد این غم

همچون تقویم شمسی بودیم
با شادی شروع شدیم

و با غم تمام ...


"اشغالگر"

جراح عشق تو را در دلم به جا گذاشته است

باید بروم
از قلبم عکس رادیولوژی بگیرم
به گمانم
تکه ای از تو

در دلم به جا مانده است...


"اشغالگر"

همچون پل تنهایم

رد می شوی و نیم نگاهی نداری
بر چهره ی غمیگن و پریشانی حالم
غم های مرا خوب بدانند و نداری

حال پل تنهای مسیر دل خود تا دل من را


"اشغالگر"

اشک تو کلید قفل دلم بود

وقتی کلید دلم چکه می کند از چشم های تو

دگر قفلی نمانده به دلم که تو بازش نکرده ای


"اشغالگر"

لنگه کفش تنها

لنگه کفش گمشده تدریس عشق آغاز کرد

در نبود جفت خود آواره گشتن بهتر است


"اشغالگر"

عید آخر اسفند بود

بهار همان آخر اسفند می رسد گاهی

شبیه آن عیدی که صبحش برف باریده


"اشغالگر"

شنیدن کی بود مانند دیدن

وصف ماه رخت کجا بداند شعر

بین دیدن و شنیدنت فرق است


"اشغالگر"

عشقی جنایی

رفتنت
من را کشت

و این بود آغاز عشقی جنایی...


"اشغالگر"

یا امام غریب

همیشه بوده هشت دعایم به نه گرو

یعنی رضا را به جان جوادش دهم قسم


"اشغالگر"


محال است اتفاق خوب

نیستی و
همه اتفاقات خوب جهان

غیر ممکن است...


"اشغالگر"

بلای رفتنت دور نمی شود

می گفتند بلا به دور
اما تو که بلا نبودی

پس چرا دور افتاده ای از من..


"اشغالگر"

تا ابد به نام منی اما نمیرسم به تو

من
استان فارسم
و تو خلیج فارس..
تا ابد به نام منی

ولی محال است به هم برسیم...


"اشغالگر"

غروب یعنی تکرار نبودنت

غروب خورشید
پشت کوه باشد
یا پشت برجی بلند
و یا در دریا
فرقی نمی کنند با هم
بی تو همیشه

غروب یعنی غم...


"اشغالگر"

در توقیف توام تا ابد

دل من
خاتمی ست

در توقیف دادستان چشم هایت...


"اشغالگر"