من دلم برایت تنگ تر می شود...
"اشغالگر"
ای دردناک ترین حس دلتنگی من....
مرا عشق...
تو را هم غمگین می کنم...
که بوی اشک..
که رو به روی دانشکده معشوقش...
آنوقت چه کسی می توانست
تحمل کند
غروب دریا در پاییز را...
تکرار می شدی هر سال...
بر نمودار زندگی ام...
ولی سیاه است..
و بر می گشتی..
دوست ترت می دارم...
که آمریکا با ویتنام...
در امتداد چشم...
همه اش عصر جمعه بود...
باد بر موهایت..
اشک ها ریخته می شوند...
حکایت چشمهای توست..