تو تنهاتر از من باشی...
"اشغالگر"
اگر به عالم خوابم بیایی...
اشک در کنار خود دارد..
ناگهان می آمدی...
و من برگی زرد...
به آن نمی رسم...
ولی نماندی...
ای خدای مهربان من...
از درد است...
به دنبال تو...
همان زیباترین منظره پنجره ای...
یک لحظه ابر مقابل خورشید من می آید....
بی توآلبوم دردهاست
خیابان های تهران...
بهشت زیر پای کیست؟
سیاره ای سرگردانم..
اینجا که من ایستادم...
ولی من باز هم ندارمت...
آنوقت چه لذتی دارد مردن..
در نیمه های شب...
تا موهایت را ببیند...
که در خورشید هم باران می بارد...
دیگر نمی تپد..
خیس است هنوز...
باید که تو باشی بدهی رمزش را...
"محمدصادق رزمی
رفتی و نظم جهان تپشم بهم ریخته شد
هرشب آن را به توپ می بندند..
دلتنگ تو می شوم..
باز هم تنها می شوند...
پس چرا اشک آمد...